appetite
appetite - اشتها، میل
noun - اسم
UK :
US :
میل به غذا
تمایل یا علاقه به یک فعالیت خاص
احساس اینکه می خواهید غذا بخورید
احساس خواستن یا نیاز به چیزی
میل یا نیاز به چیزی، به ویژه غذا
او باید در حال رشد باشد. او در حال حاضر اشتهای زیادی دارد.
حتی وقتی اما رفته بود اشتهایش کم نشده بود.
اشتهاش چطوره؟ آیا او به اندازه کافی غذا می خورد؟
اشتهای او بسیار زیاد بود، اما به نظر میرسید که هرگز وزنی اضافه نکرده است.
عموم مردم اشتهای سیری ناپذیری برای رسوایی و جنجال سیاسی دارند.
گائو یانگ می دانست که مال اوست، اما اشتها نداشت.
خطرات صعود به کوه واشنگتن فقط اشتهای ما را برای ماجراجویی بیشتر تشدید کرد.
اپیزود راکفلر به وضوح اشتهای جمهوری خواهان برای درگیری را نشان می دهد.
These transmitters modulate many of the functions impaired by depression - sleep appetite, motivation pleasure and so on.
این فرستنده ها بسیاری از عملکردهای مختل شده توسط افسردگی - خواب، اشتها، انگیزه، لذت و غیره را تعدیل می کنند.
He has a tremendous appetite for hard work.
او اشتهای فوق العاده ای برای کار سخت دارد.
حالا کیک نخورید اشتهایت را خراب می کنی
او از سردرد و بی اشتهایی رنج می برد.
پیاده روی به من اشتهای خوبی داد.
با خوردن بین وعده های غذایی اشتهای خود را از بین ندهید.
sexual appetites
اشتهای جنسی
پیشنمایش برای این بود که اشتهای شما را باز کند (= بیشتر بخواهید).
عموم مردم اشتهای سیری ناپذیری برای رسوایی دارند.
هیچ اشتهایی برای (= مردم نمی خواهند) سرمایه گذاری عظیم فدرال در ایالات متحده وجود ندارد.
هوای سرد اشتهایم را کم کرده بود.
من همیشه اشتهای کمی داشتم.
ساندویچ های دو طبقه ویژه برای اشتهای زیاد
او همیشه اشتهای سالمی داشته است.
او اشتها نداشت و شروع به کاهش وزن کرد.
اشتهای او به حالت عادی بازگشته است.
برخی داروها می توانند اشتها را سرکوب کنند.
علائم افسردگی می تواند شامل کم اشتهایی و کاهش وزن باشد.
این چیزی است که می توانید بین وعده های غذایی بخورید بدون اینکه اشتهای خود را از بین ببرید.
وعده های غذایی باشکوه برای وسوسه کردن خسته ترین اشتها
an insatiable appetite for books
اشتهای سیری ناپذیر برای کتاب
ما بدهکار می شویم تا اشتهای خود را برای کالاهای مصرفی کم کنیم.
فرودگاه نمی تواند اشتهای فزاینده برای پروازها را در خود جای دهد.
بی بی سی اشتهای عمومی برای اطلاعات جدی را تشخیص می دهد.
اشتهای او برای قدرت بیشتر شده بود.
اشتهای او را برای ماجراجویی و دسیسه کم کرد.
این وب سایت به اندازه کافی محتوای خوب برای ارضای اشتهای فکری کاربران خود دارد.
این همه راه رفتن به من اشتها داده است.
من هیچ شکلاتی نخواهم داشت، ممنون اشتهایم را از بین می برد (= کم می کند).
من زیاد اشتها ندارم (= گرسنه نیستم).
بچه ها همه اشتهای سالم/خوب دارند (= زیاد می خورند).
هر دو ویروس باعث تب و از دست دادن اشتها می شوند.
اشتهای او برای ماجراجویی
اشتهای سیری ناپذیر جنسی او
hunger
گرسنگی
famishment
حرص خوردن
voracity
درنده خویی
ravenousness
پرخوری
gluttonousness
حرص و آز
hungriness
کره خوری
greediness
پوچی
munchies
لذیذگرایی
emptiness
معده
gourmandism
شکم
voraciousness
دلتنگی
مطمئن
belly
غلیظی
edaciousness
کام
esurience
شکم پرستی
gulosity
خوک بودن
palate
میل شدید به
gluttony
طعم
piggishness
شجاعت
craving
لذت بردن
طمع
edacity
نیاز به غذا
relish
شیرینی
greed
میل به غذا
نیاز به خوردن
اشتها
سیری ناپذیری
خود ارضایی
appetence
insatiability
self-indulgence
inappetence
بی اشتهایی
dislike
دوست نداشتن
hatred
نفرت
انزجار
disgust
بیزاری
distaste
نارضایتی انگلستان
aversion
نارضایتی آمریکا
disfavourUK
بی میلی
loathing
ناپسند
disfavorUS
بی تفاوتی
disinclination
تنفر شدید
mislike
بی علاقگی
indifference
خصومت
repugnance
اودیوم
revulsion
رد
disliking
نارضایتی
abhorrence
عدم تایید
averseness
بی اختیاری
detestation
مخالفت
animosity
تضاد
hostility
دافعه
antipathy
odium
disapproval
displeasure
disapprobation
indisposition
dissatisfaction
antagonism
repulsion
