blinds
blinds - پرده ها
N/A - N/A
UK :
US :
قادر به دیدن نیست
برای توصیف یک احساس شدید که بدون فکر یا دلیل اتفاق می افتد استفاده می شود
عدم آگاهی از چیزی یا امتناع از توجه به چیزی که برای دیگران آشکار است
که یک راننده نمی تواند ببیند، یا نمی تواند اطراف را ببیند
used to refer to a scientific test in which either the people being tested or the person testing them or both do not know what is being tested
برای اشاره به یک آزمون علمی استفاده می شود که در آن یا افرادی که مورد آزمایش قرار می گیرند یا فردی که آنها را آزمایش می کنند یا هر دو، نمی دانند چه چیزی در حال آزمایش است.
وادار کردن کسی که نتواند برای همیشه یا برای مدت کوتاهی ببیند
کاری کردن که کسی نتواند چیزی را متوجه یا درک کند
a cover for a window made of a single piece or strips of cloth, paper or plastic that is pulled up or down by a string
پوششی برای پنجره ای که از یک تکه یا نوارهای پارچه، کاغذ یا پلاستیک ساخته شده است که توسط یک رشته بالا یا پایین کشیده می شود.
افرادی که قادر به دیدن نیستند
جایی که مردم می توانند حیوانات وحشی یا پرندگان را بدون توجه آنها تماشا کنند
If something or someone is tested blind either the people being tested or the person testing them or both do not know what is being tested.
اگر چیزی یا کسی کور آزمایش شود، یا آزمایش شونده یا آزمایش شونده یا هر دو، نمی دانند چه چیزی در حال آزمایش است.
با هواپیما در جایی پرواز می کنید بدون اینکه بتوانید ببینید به کجا می روید
to be doing something without having any experience of doing it before or without having important information about what you are doing
انجام کاری بدون داشتن تجربه ای از انجام آن قبل یا بدون داشتن اطلاعات مهم در مورد کاری که انجام می دهید
نمی تواند تحت تأثیر فکر یا عقل قرار گیرد
پوششی برای پنجره، به ویژه یک کور ونیز
برای اینکه کسی نتواند ببیند
او از بدو تولد نابینا بوده است.
در شصت سالگی شروع به کور شدن کرد.
blind anger/faith/prejudice
خشم کور / ایمان / تعصب
او از غضب کور بود (= چنان خشمگین بود که نمی توانست معقولانه رفتار کند).
به نظر می رسد او نسبت به عیوب او کور است.
تصادف روی پیچ کور اتفاق افتاد.
In blind trials, users who were given both drugs orally were unable to distinguish between the effects of heroin and methadone.
در کارآزماییهای کور، مصرفکنندگانی که هر دو دارو را به صورت خوراکی مصرف میکردند، قادر به تشخیص اثرات هروئین و متادون نبودند.
او در سنین پایین در یک تصادف نابینا شد.
همانطور که پیچیدم، خورشید مرا کور کرد، بنابراین ماشین دیگر را ندیدم.
ما نباید اجازه دهیم تعصبات ما را نسبت به واقعیات وضعیت کور کند.
یک کور ونیزی
او برای نابینایان سگ تربیت می کند.
او اعتراف کرد که خلبان هلیکوپتر پلیس را با پرتو لیزر خیره کرده و خلبان را نابینا کرده است.
آنها در مورد این موضوع کور پرواز می کنند زیرا آنها از گستردگی مشکل اطلاعی ندارند.
او یک سال پیش شروع به نابینایی کرد.
fig. She is completely blind to his faults.
شکل. او کاملاً نسبت به عیوب او کور است.
وی اعلام کرد که این حکم نتیجه تعصب کور بوده است.
خورشید یک لحظه مرا کور کرد.
شکل. ما نمی توانیم اجازه دهیم احساسات ما را نسبت به واقعیت ها کور کنند.
