carrot
carrot - هویج
noun - اسم
UK :
US :
سبزی نوک تیز نارنجی بلندی که در زیر زمین رشد می کند
چیزی که به کسی پیشنهاد می شود تا او را به انجام کاری متقاعد کند
یک ریشه پرتقال نوک تیز بلند که به عنوان سبزی خورده می شود
چیزی که به کسی پیشنهاد می شود تا او را به انجام کاری تشویق کند
یک ریشه بلند، نوک تیز و نارنجی که به عنوان سبزی، خام یا پخته مصرف می شود
دولت ها مجبور شدند رویکرد هویج و چوب را در قبال اتحادیه های کارگری اتخاذ کنند.
هویج و سیر خرد شده را اضافه کنید و 2 دقیقه تفت دهید.
هویج را طبق دستورالعمل بسته بپزید. زه کشی.
هویجش را در کره بادام زمینی فرو برد که به سمت در رفت.
هویج ها را در قابلمه ای بجوشانید تا نرم شوند.
یکی از هویج هایی که پدر همیشه جلوی من آویزان می کرد این بود که قرار بود من را به دانشگاه بفرستد.
One of the carrots that Dad always dangled in front of me was that he was going to send me to college.
ایالات متحده کمکها و سرمایهگذاریهای بیشتری را در پیش گرفته است.
رویکرد هویج و چوب مربوط به پاداش و تنبیه، مشوق ها و فشارها است.
این بار به دو سانتی متر بالای یک هویج غلیظ نیاز دارید.
می توانید در ماه آوریل آنها را مستقیماً به همراه هویج و ازگیل در زمین بکارید.
grated carrot
هویج رنده شده
یک تکه کیک هویج
یک پوند هویج
یک کیسه هویج بچه
یک لیوان آب هویج
چوب هویج (= تکه های نازک بلند)
آنها یک هویج 120 میلیون دلاری کمک اقتصادی دارند.
هویج بزرگی است که جلوی بینی مارلر آویزان کرده است.
تاکید بر هویج انگیزه است تا چوب مالیات.
حتی با هویج یک ناهار رایگان نیز بعید است که افراد زیادی حاضر شوند.
در اقتصاد بازار، سود هویج است که شرکت ها را تشویق می کند تا ریسک کنند.
برای اتخاذ رویکرد هویج و چماق
او تصمیم گرفت از رویکرد هویج و چوب استفاده کند.
اگر ساخت و ساز را زودتر از موعد به پایان می رساندند، هویج پاداش به آنها پیشنهاد می شد.
مشوق
bait
طعمه
lure
متقاعد کردن
persuasion
تشویق
encouragement
انگیزه
inducement
شیرین کننده
sweetener
رشوه دادن
bribe
بانگ
bung
آب نبات
candy
قرص قندی
sugared pill
اغوا کردن
enticement
وسوسه
temptation
جذابیت
allurement
بیا دیگه
come-on
طعمه ی شکار پرنده
decoy
محرک
stimulus
جاذبه
attraction
بدام انداختن
impetus
تله
motive
تحریک
snare
قرعه کشی
trap
اغواگری
spur
روشن کن
siren song
کشیدن
seducement
stimulant
turn-on
siren song
provocation
determent
عزم
deterrent
بازدارنده
discouragement
دلسردی
disincentive
مجازات
دافعه
repulsion
خاموش کردن
turn-off
حقیقت
واقعیت
مانع
hindrance
منصرف کردن
dissuasion
ضد انگیزه
counterincentive
صداقت
truthfulness
اصلی
باز بودن
honesty
رک گویی
openness
یقین - اطمینان - قطعیت
frankness
هشدار
certainty
