infect
infect - آلوده کردن
verb - فعل
UK :
US :
ضد عفونی کننده
عفونی
مبتلا شده
ضد عفونی کردن
به صورت عفونی
بیماری دادن به کسی
ساختن چیزی حاوی چیزی مضر که به مردم بیماری می دهد
if a feeling or interest that you have infects other people it makes them begin to feel the same way or have the same interest
اگر احساس یا علاقه ای که شما دارید دیگران را آلوده کند، باعث می شود آنها نیز همین احساس را داشته باشند یا همان علاقه را داشته باشند.
اگر ویروسی کامپیوتر یا دیسک شما را آلوده کند، اطلاعات داخل یا روی آن را تغییر داده یا از بین می برد
if a computer VIRUS (=a program put secretly into your computer) infects your computer the programs on the computer stop working properly
اگر یک ویروس کامپیوتری (=برنامه ای که مخفیانه در رایانه شما قرار داده می شود) رایانه شما را آلوده کند، برنامه های رایانه به درستی کار نمی کنند.
انتقال بیماری به شخص، حیوان یا گیاه
If a place wound or substance is infected, it contains bacteria or other things that can cause disease
اگر محل، زخم یا ماده ای عفونی شده باشد، حاوی باکتری یا چیزهای دیگری است که می تواند باعث بیماری شود
کاری کنید که کسی همان احساس یا عاطفه شما را داشته باشد
برای انتقال برنامه های مضر از یک رایانه به رایانه دیگر یا در فایل های موجود در همان رایانه
ایجاد بیماری در فردی با وارد کردن ارگانیسم هایی مانند باکتری یا ویروس
to damage a computer's software or data with a harmful program that has been passed from another computer
برای آسیب رساندن به نرم افزار یا داده های رایانه با برنامه مضری که از رایانه دیگری منتقل شده است
میوه ها توسط یک بیماری قارچی به نام پوسیدگی قهوه ای آلوده شدند.
این کتاب ممکن است شما را با اشتیاق به کوه نوردی آلوده کند.
نمی توان از طریق بوسیدن فرد دیگری را آلوده کرد.
افراد آلوده به HIV
تخمها به سالمونلا آلوده بودند.
او بچه ها را با اشتیاق خود به موسیقی آلوده کرد.
تمام اتاق خیلی زود به خنده او آلوده شد.
بخش مملو از کودکان مبتلا به سل بود.
همه گیاهان گوجه فرنگی آلوده به ویروس هستند.
گوشت توسط باکتری E coli آلوده شده بود.
به نظر می رسید که خوش بینی او همه اطرافیانش را آلوده کرده است.
A computer virus may lurk unseen in a computer's memory calling up and infecting each of the machine's data files in turn.
یک ویروس کامپیوتری ممکن است در حافظه کامپیوتر پنهان شده و هر یک از فایل های داده دستگاه را فراخوانی کرده و به نوبه خود آلوده کند.
پشه ها می توانند افراد را به مالاریا مبتلا کنند.
شکل. ترس از حمله تمام شهر را آلوده کرد.
an infected toe
یک انگشت پا عفونی
عفونت سینوسی
هکرها کامپیوترهای شخصی را که قبلاً توسط ویروس آلوده شده بودند ربودند.
an infected website
یک وب سایت آلوده
یک کارگر آزمایشگاه به یک عامل بالقوه خطرناک آلوده شده بود.
گزارش نگران کننده ای از فروش گوشت حیوانات آلوده به سوپرمارکت ها وجود دارد.
pollute
آلوده کردن
contaminate
کثیف
ناپاک
foul
سم
poison
لکه دار کردن
taint
بلایت
blight
از بین بردن
spoil
فاسد کردن
vitiate
فاسد
corrupt
خسارت
خدشه دار کردن
impair
مارس
mar
خراب کردن
ruin
رادیواکتیو کردن
defile
مبتلا شدن
radioactivate
تحقیر کردن
afflict
فسق
debase
بیماری
debauch
نجس کردن
deprave
غرق کردن
منحرف
make impure
بین
overwhelm
گسترش به
pervert
رفتن
احمقانه
زخمی کردن
sully
stain
befoul
injure
disinfect
ضد عفونی کردن
purify
خالص - تصفیه
کمک
cleanse
پاک کردن
محافظت
از گرو در اوردن
redeem
تمیز
sterilizeUS
decontaminate
پاکسازی
sterilizeUS
steriliseUK
purge
روشن
steriliseUK
افتخار ایالات متحده
HonourUK
honorUS
ارتقا دهید
honourUK
ستایش
upgrade
ضد عفونی کردن ایالات متحده
praise
sanitiseUK
sanitizeUS
بالا بردن
sanitiseUK
بهتر کردن
elevate
برداشتن
رایگان
تقدیس کردن
رهایی
sanctify
خلاص شدن از شر
نجیب کردن
راست کردن
uplift
ارزش
ennoble
moralizeUS
straighten
moralizeUS
