moderator
moderator - ناظم
noun - اسم
UK :
US :
کسی که وظیفه اش کنترل بحث یا مشاجره بین مردم است
کسی که از منصفانه بودن یک امتحان و اینکه نمره های داده شده منصفانه و صحیح هستند مطمئن شود
یک رهبر مذهبی که مسئول شورای کلیساهای پرسبیتری و متحد اصلاح شده است
کسی که سعی می کند به دیگران کمک کند تا به توافق برسند
کسی که مطمئن می شود یک بحث رسمی بدون مشکل اتفاق می افتد و از قوانین پیروی می کند
کسی که مطمئن می شود همه افرادی که در امتحان نمره می دهند از استانداردهای یکسانی استفاده می کنند
someone who makes sure that the rules of an internet discussion are not broken for example by removing any threatening or offensive messages
کسی که مطمئن می شود قوانین یک بحث اینترنتی نقض نمی شود، برای مثال با حذف هر گونه پیام تهدیدآمیز یا توهین آمیز
ماده ای که نوترون ها را در یک راکتور هسته ای کند می کند
مدیر یک بحث عمومی
someone who controls and leads a discussion between a group of people but does not take any side in it
کسی که بحث بین گروهی را کنترل و رهبری می کند، اما هیچ طرفی در آن نمی گیرد
someone who makes sure that the rules of an internet discussion are not broken for example by removing any threatening or offensive comments
کسی که مطمئن می شود قوانین یک بحث اینترنتی نقض نمی شود، برای مثال با حذف هر گونه نظر تهدید آمیز یا توهین آمیز
Dole passed up two thinly veiled invitations by moderator Jim Lehrer to address so-called character issues.
دول دو دعوت با حجاب نازک توسط ناظم جیم لرر را برای پرداختن به مسائل به اصطلاح شخصیت ارائه کرد.
در عوض، سؤالات توسط ناظر چت ارسال می شود و یک تایپیست پاسخ ها را وارد می کند.
او مدیر سابق مجمع عمومی است.
یک ناظم رهبر تیم خواهد بود و کار تیم را هماهنگ می کند.
همه چیز به ناظم بستگی دارد که به ندرت برای این سرویس پولی دریافت می کند.
The moderator for this meeting Eric Hughes, tries to quiet the cacophony of loud opinionated voices.
مجری این جلسه، اریک هیوز، تلاش می کند تا صدای ناهنجار صداهای بلند و صاحب نظر را خاموش کند.
This visit will take place subsequent to moderators receiving and moderating the examination scripts.
این بازدید پس از دریافت و تعدیل اسکریپت های امتحانی توسط مدیران انجام خواهد شد.
moderators of online discussion groups
مدیران گروه های بحث آنلاین
یک ناظر پیام را حذف کرده بود.
سپس ناظر مقاله را پست خواهد کرد.
An independent moderator should be appointed to oversee the negotiations.
باید یک ناظم مستقل برای نظارت بر مذاکرات تعیین شود.
او رئیس جمهور را به یک سری از مناظره های تلویزیونی دعوت کرد. فقط آن دو، بدون ناظم.
نمرات نهایی اعطا شده برای دوره به مدیر بستگی دارد.
مجری در پایان مناظره تلویزیونی به هر طرف دو دقیقه فرصت داد تا جمع بندی کنند.
گروهی از افراد تجاری از نامزدها سوال می پرسند و یک روزنامه نگار محلی به عنوان ناظر است.
او شروع به ارسال پست در تابلوی پیام کرد و بعداً از او خواسته شد که ناظر باشد.
arbitrator
داور
referee
واسطه
mediator
میانجی
arbiter
دلال
intermediary
صلح ساز
broker
پستاندار
peacemaker
تسهیل کننده
pacifier
تسکین دهنده
facilitator
تخفیف دهنده
alleviator
دیپلمات
mitigator
میان
diplomat
مذاکره کننده
go-between
مصالحه کننده
negotiator
قضاوت کنید
adjudicator
شفیع
conciliator
شفاعت کننده
umpire
آشتی دهنده
دلال صادق
middleman
مداخله گر
intercessor
عامل
interceder
حد واسط
reconciler
بافر
honest broker
کارشناس
intervenor
کمک داور
نماینده
intermediate
buffer
interposer
linesman
delegate
follower
دنباله رو
حامی
کارمند
disciple
شاگرد
عضو
apostle
رسول
servant
خدمتگزار
bootlicker
چکمه خوار
lackey
لاکی
minion
مینیون
sidekick
شخص همکار و زیردست
pupil
شرکت کننده
رعیت
vassal
تحت حمایت
protege
