nears
nears - نزدیک می شود
N/A - N/A
UK :
US :
در فاصله نه چندان دور
در زمان نه چندان دور
تقریباً در یک وضعیت یا شرایط خاص
از نظر فاصله، زمان، مقدار یا کیفیت نزدیک نیست
تقریبا
از نظر فاصله، زمان، ویژگی ها یا کیفیت چندان دور نیست
Your near relatives are people who are closely related to you such as your parents, brothers, or sisters.
اقوام نزدیک شما افرادی هستند که با شما فامیل نزدیک هستند، مانند والدین، برادران یا خواهران شما.
در زمانی که دور نیست
نزدیک شدن به چیزی در فاصله، زمان یا حالت
با صفت ها و اسم ها به معنای تقریبا ترکیب می شود
نزدیک به؛ از نظر فاصله، زمان یا رابطه چندان دور نیست
از نظر فاصله، زمان یا رابطه خیلی دور نیست
نزدیک شدن به چیزی یا نزدیک شدن
Is there a restaurant near here?
آیا رستورانی در این نزدیکی وجود دارد؟
من می خواهم نزدیک یک پنجره بنشینم، لطفا.
زیاد به من نزدیک نشو - ممکن است سرما بخوری.
هتل نزدیک فرودگاه است.
کدام ایستگاه اتوبوس نزدیکترین (به) خانه شما است؟
من آنقدر نزدیک ایستاده بودم تا بشنوم چه می گویند.
با نزدیک شدن به تاریخ عملیات، اضطراب او بیشتر و بیشتر می شد.
ما می توانیم تصمیم بگیریم که کدام مسیر را در زمان نزدیکتر طی کنیم.
دونده ها تقریبا خسته به نظر می رسیدند.
من در یک نقطه از فیلم نزدیک به اشک (= تقریبا گریه کردم).
خانه به ساحل نزدیک نبود.
آنها هم سن یا به اندازه کافی نزدیک هستند.
نزدیکترین اداره پست کجاست؟
چاقوی جیبی من نزدیکترین چیز (= شبیه ترین چیز) به سلاحی است که دارم.
I couldn't get any cream cheese so I bought the nearest equivalent (= the most similar thing) that I could find.
من نتونستم پنیر خامه ای بگیرم بنابراین نزدیکترین معادل (= مشابه ترین چیزی) را که می توانستم پیدا کنم خریدم.
تمامی تجهیزات کامپیوتری ما در آینده نزدیک تعویض خواهند شد.
من خوشحالم که می گویم پروژه در حال اتمام است.
با نزدیک شدن به روز عروسی، شروع به فکر کردن در مورد ازدواج کردم.
وقتی به فرودگاه نزدیک شدیم، کاپیتان علامت کمربند ایمنی را روشن کرد.
امروز صبح در ماشین نزدیک به فاجعه بودیم!
زمانی که من به آنجا رسیدم او تقریباً هیستریک شده بود.
ما نزدیک مدرسه زندگی می کنیم.
او خواست که نزدیکتر جلوی کلاس بنشیند.
تا زمانی که به خانه برسیم احتمالاً نزدیک نیمه شب خواهد بود.
ما نمی توانستیم جایی نزدیک تئاتر پارک کنیم.
در آینده ی نزدیک
نزدیکترین کتابخانه در شهر بعدی است.
من از نزدیکی او تعجب می کنم.
کاش نزدیکتر زندگی میکردیم
آنقدر نزدیک ایستاده بودم که می شنیدم چه می گویند.
با نزدیک شدن به روز بزرگ، من شروع به عصبی شدن می کنم.
approaches
نزدیک می شود
looms
بافندگی
arrives
می رسد
nighs
شب ها
advances
پیشرفت ها
closes
بسته می شود
comes
می آید
borders
مرز ها
verges
در آستانه
reaches
را احاطه می کند
surrounds
به سمت پیشرفت می کند
advances towards
به سمت می آید
comes towards
نزدیک تر می شود
draws nearer to
به سمت حرکت می کند
مرزها در
gets nearer to
در بسته می شود
می آید به
moves towards
لمس می کند
borders on
می آید تا
comes to
touches on
closes in
draws close
draws closer
draws near
draws nearer
leaves
برگها
departs
حرکت می کند
evacuates
تخلیه می کند
exits
خارج می شود
deserts
بیابان ها
flees
فرار می کند
parts
قطعات
flits
پرواز می کند
quits
ترک می کند
escapes
از
departs from
می رود از
goes from
بازنشسته می شود
recedes from
عقب نشینی می کند
retires from
کنار می کشد از
retreats from
withdraws from
