nears

base info - اطلاعات اولیه

nears - نزدیک می شود

N/A - N/A

nɪr

UK :

nɪər

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [nears] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [nears] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [nears] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [nears] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [nears] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [nears] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [nears] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [nears] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [nears] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [nears] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [nears] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [nears] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [nears] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [nears] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [nears] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [nears] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [nears] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [nears] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [nears] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [nears] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [nears] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [nears] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [nears] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [nears] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [nears] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [nears] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [nears] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [nears] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [nears] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [nears] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [nears] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [nears] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [nears] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [nears] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [nears] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [nears] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [nears] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [nears] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [nears] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [nears] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [nears] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [nears] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [nears] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [nears] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [nears] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [nears] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [nears] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [nears] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [nears] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [nears] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [nears] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [nears] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [nears] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [nears] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [nears] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [nears] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [nears] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [nears] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [nears] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [nears] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [nears] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [nears] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [nears] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [nears] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [nears] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [nears] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [nears] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [nears] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [nears] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [nears] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [nears] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [nears] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [nears] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [nears] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [nears] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [nears] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [nears] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [nears] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • Is there a restaurant near here?


    آیا رستورانی در این نزدیکی وجود دارد؟

  • I'd like to sit near a window please.


    من می خواهم نزدیک یک پنجره بنشینم، لطفا.

  • Don't come too near me - you might catch my cold.


    زیاد به من نزدیک نشو - ممکن است سرما بخوری.

  • The hotel is near the airport.


    هتل نزدیک فرودگاه است.

  • Which bus stop is nearest (to) your house?


    کدام ایستگاه اتوبوس نزدیک‌ترین (به) خانه شما است؟

  • I was standing just near enough to hear what they were saying.


    من آنقدر نزدیک ایستاده بودم تا بشنوم چه می گویند.

  • As the date of his operation drew near he became more and more anxious.


    با نزدیک شدن به تاریخ عملیات، اضطراب او بیشتر و بیشتر می شد.

  • We can decide which route to take nearer the time.


    ما می توانیم تصمیم بگیریم که کدام مسیر را در زمان نزدیکتر طی کنیم.

  • The runners looked near exhaustion.


    دونده ها تقریبا خسته به نظر می رسیدند.

  • I was near (to) tears (= almost cried) at one point during the film.


    من در یک نقطه از فیلم نزدیک به اشک (= تقریبا گریه کردم).

  • The house was nowhere near the beach.


    خانه به ساحل نزدیک نبود.

  • They're the same age or near enough.


    آنها هم سن یا به اندازه کافی نزدیک هستند.

  • Where's the nearest post office?


    نزدیکترین اداره پست کجاست؟

  • My pocket knife is the nearest thing (= the most similar thing) to a weapon that I have.


    چاقوی جیبی من نزدیکترین چیز (= شبیه ترین چیز) به سلاحی است که دارم.

  • I couldn't get any cream cheese so I bought the nearest equivalent (= the most similar thing) that I could find.


    من نتونستم پنیر خامه ای بگیرم بنابراین نزدیکترین معادل (= مشابه ترین چیزی) را که می توانستم پیدا کنم خریدم.

  • All our computer equipment will be replaced in the near future.


    تمامی تجهیزات کامپیوتری ما در آینده نزدیک تعویض خواهند شد.

  • I'm pleased to say the project is nearing completion.


    من خوشحالم که می گویم پروژه در حال اتمام است.

  • As the wedding day neared, I started to have second thoughts about getting married.


    با نزدیک شدن به روز عروسی، شروع به فکر کردن در مورد ازدواج کردم.

  • The captain switched on the seat belt sign as we neared the airport.


    وقتی به فرودگاه نزدیک شدیم، کاپیتان علامت کمربند ایمنی را روشن کرد.

  • We had a near-disaster this morning in the car!


    امروز صبح در ماشین نزدیک به فاجعه بودیم!

  • She was near-hysterical by the time I arrived there.


    زمانی که من به آنجا رسیدم او تقریباً هیستریک شده بود.

  • We live near the school.


    ما نزدیک مدرسه زندگی می کنیم.

  • She asked to sit nearer the front of the classroom.


    او خواست که نزدیک‌تر جلوی کلاس بنشیند.

  • It will probably be near midnight by the time we get home.


    تا زمانی که به خانه برسیم احتمالاً نزدیک نیمه شب خواهد بود.

  • We couldn’t park anywhere near the theater.


    ما نمی توانستیم جایی نزدیک تئاتر پارک کنیم.


  • در آینده ی نزدیک

  • The nearest library is in the next town.


    نزدیکترین کتابخانه در شهر بعدی است.

  • I’m surprised by the nearness of her.


    من از نزدیکی او تعجب می کنم.

  • I wish we lived nearer.


    کاش نزدیکتر زندگی میکردیم

  • I was standing near enough to hear what they were saying.


    آنقدر نزدیک ایستاده بودم که می شنیدم چه می گویند.

  • As the big day nears, I’m starting to get nervous.


    با نزدیک شدن به روز بزرگ، من شروع به عصبی شدن می کنم.

synonyms - مترادف
  • approaches


    نزدیک می شود

  • looms


    بافندگی

  • arrives


    می رسد

  • nighs


    شب ها

  • advances


    پیشرفت ها

  • closes


    بسته می شود

  • comes


    می آید

  • borders


    مرز ها

  • verges


    در آستانه

  • reaches


    را احاطه می کند

  • surrounds


    به سمت پیشرفت می کند

  • advances towards


    به سمت می آید

  • comes towards


    نزدیک تر می شود

  • draws nearer to


    به سمت حرکت می کند

  • gets close to


    مرزها در

  • gets nearer to


    در بسته می شود

  • gets near to


    می آید به

  • moves towards


    لمس می کند

  • borders on


    می آید تا

  • closes in on


  • comes to


  • draws near to


  • gets closer to


  • touches on


  • closes in


  • comes close to


  • comes up to


  • draws close


  • draws closer


  • draws near


  • draws nearer


antonyms - متضاد
  • leaves


    برگها

  • departs


    حرکت می کند

  • evacuates


    تخلیه می کند

  • exits


    خارج می شود

  • deserts


    بیابان ها

  • flees


    فرار می کند

  • parts


    قطعات

  • flits


    پرواز می کند

  • quits


    ترک می کند

  • escapes


    از

  • departs from


    می رود از

  • goes from


    بازنشسته می شود

  • recedes from


    عقب نشینی می کند

  • retires from


    کنار می کشد از

  • retreats from


  • withdraws from


  • backs away from


  • backs up from


لغت پیشنهادی

intelligently

لغت پیشنهادی

varsity

لغت پیشنهادی

city