metal

base info - اطلاعات اولیه

metal - فلز

noun - اسم

/ˈmetl/

UK :

/ˈmetl/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [metal] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • a piece/sheet of metal


    یک قطعه / ورق فلزی

  • a metal pipe/bar/box/plate


    یک لوله / میله / جعبه / صفحه فلزی

  • a heap of scrap metal


    یک انبوه ضایعات فلزی


  • سقفی از ورق فلز

  • The frame is made of metal.


    فریم از فلز ساخته شده است.

  • We drove through the night flat-out, with the pedal to the metal.


    ما در طول شب به صورت صاف و با پدال به سمت فلز رانندگی کردیم.

  • I'm still putting the pedal to the metal here at work.


    من هنوز هم دارم پدال را روی فلز می گذارم اینجا سر کار.

  • Sheet metal was chosen for the exterior walls and roof.


    ورق فلزی برای دیوارهای بیرونی و سقف انتخاب شد.

  • Factory waste containing heavy metals could cause pollution.


    زباله های کارخانه های حاوی فلزات سنگین می تواند باعث آلودگی شود.

  • The bomb left a pile of jagged glass and twisted metal.


    بمب انبوهی از شیشه های دندانه دار و فلز پیچ خورده به جا گذاشت.

  • a sculptor who works in metal


    مجسمه ساز که در فلز کار می کند


  • صدای کوبیدن فلز به فلز


  • فشار ناگهانی فلز سرد روی گونه اش

  • The company makes equipment to recycle scrap metal.


    این شرکت تجهیزاتی برای بازیافت ضایعات فلزی تولید می کند.

  • Twisted hunks of metal were falling off the facade.


    قطعات پیچ خورده فلز از نما می افتادند.

  • Metal paper and glass can be recycled.


    فلز، کاغذ و شیشه قابل بازیافت هستند.

  • Silver gold and platinum are precious metals.


    نقره، طلا و پلاتین فلزات گرانبها هستند.

  • The wooden beam is reinforced with a metal plate.


    تیر چوبی با یک صفحه فلزی تقویت شده است.

synonyms - مترادف
  • alloy


    آلیاژ

  • ore


    سنگ معدن

  • mineral


    معدنی

  • casting


    ریخته گری

  • deposit


    سپرده

  • foil


    فویل


  • پست الکترونیکی


  • بشقاب

  • ingot


    شمش


  • بار

  • solder


    لحیم کاری

  • vein


    رگ

  • hardware


    سخت افزار


  • برگ


  • سنگ بومی

antonyms - متضاد
  • nonmetal


    غیر فلز

لغت پیشنهادی

colombian

لغت پیشنهادی

rattled

لغت پیشنهادی

bondage