apprehension
apprehension - دلهره
noun - اسم
UK :
US :
اضطراب در مورد آینده، به ویژه در مورد برخورد با چیزی ناخوشایند یا دشوار
عمل دستگیری مجرم
درك كردن
نگران آینده یا ترس از اینکه اتفاق ناخوشایندی قرار است بیفتد
دستگیری و دستگیری فردی که قانون را رعایت نکرده است
عمل فهمیدن چیزی، یا نحوه درک آن چیزی
اضطراب در مورد آینده؛ ترس از اتفاق ناخوشایند
عمل دستگیری و قرار دادن یک فرد تحت کنترل پلیس
The Department of Agriculture was apparently unconcerned about the growing apprehension.
وزارت کشاورزی ظاهراً نگران این نگرانی فزاینده نبود.
دیپلمات ها با نگرانی فزاینده ای وقایع را تماشا کردند.
با حرکت به سمت آنها، احساس ترس و وحشت کرد.
He noticed that the veins were standing out on Michael's forehead and against his will felt a surge of apprehension.
او متوجه شد که رگها روی پیشانی مایکل برجسته شدهاند و برخلاف میل او موجی از دلهره را احساس کرد.
بحث بر درک ما از ذات خدا متمرکز بود.
من یک دلهره عجیب و غریب را احساس کردم و ارواح جنگلی را حس کردم که خانم گوئریگنی در آن زندگی می کرد.
پدر از انجام عمل جراحی دلهره دارد.
No evidence emerged to justify the apprehension of the authorities, but this did not trouble the court.
هیچ مدرکی برای توجیه دستگیری مقامات به دست نیامد، اما این موضوع دادگاه را دچار مشکل نکرد.
She has repeatedly emphasized that her novels are linguistically self-conscious explicitly in order to translate the apprehension of the problematic area of language.
او بارها تاکید کرده است که رمانهایش از نظر زبانی به صراحت خودآگاه هستند تا درک از ناحیه مشکلدار زبان را ترجمه کنند.
Authorities then use the profiles to identify suspects and to attempt to elicit confessions after their apprehension.
سپس مقامات از پروفایل ها برای شناسایی مظنونان و تلاش برای گرفتن اعترافات پس از دستگیری آنها استفاده می کنند.
این نگرانی در حال افزایش است که جنگ دوباره آغاز خواهد شد.
او با کمی دلهره نتایج انتخابات را تماشا کرد.
نگرانی در مورد امنیت کودکان گم شده وجود دارد.
از دلهره می لرزیدند.
او از ترس ها و دلهره های دوران کودکی اش گفت.
دستگیری تروریست ها در ساعات اولیه صبح امروز
به نظر می رسید ماریسا نگرانی فزاینده من را احساس می کرد.
او از فکر دیدن دوباره او احساس نگرانی کرد.
تغییر قانون باعث نگرانی بسیاری از مردم شده است.
نگرانی بزرگی برای آینده وجود دارد.
هنوز زمینه های شک وجود داشت و نگرانی او بیشتر شد.
وقتی به ساختمان نزدیک می شدند، مملو از دلهره بودند.
دلهره او از حضور در بیمارستان
این طبیعی است که قبل از شروع یک کار جدید کمی دلهره داشته باشید.
یکی دو نفر از این تغییرات ابراز نگرانی کرده اند.
با وجود دلهره هایش، او این پیشنهاد را پذیرفت.
هم ارتش و هم پلیس در دستگیری تروریست ها نقش داشتند.
گشت مرزی در سال گذشته بیش از یک میلیون دستگیر شده است.
درک کامل همه چیزهایی که درگیر است کاملاً فراتر از ما است.
در اولین روز کارم احساس نگرانی شدیدی داشتم.
برای دستگیری عاملان 8000 دلار جایزه در نظر گرفته شده است.
اضطراب
نگران بودن
alarm
زنگ خطر. هشدار
نگرانی
disquiet
ناراحتی
ترس
unease
وحشت
uneasiness
بدبین
dread
عصبی بودن
misgiving
دلهره
nervousness
تحریک
trepidation
پیش بینی
agitation
دلواپسی
angst
آشفتگی
foreboding
شک
apprehensiveness
تندی
perturbation
بی قراری
اعصاب
edginess
سوء ظن
fearfulness
تنش
fidgetiness
آگیتا
nerves
آلارم
restlessness
اهميت دادن
suspicion
حیرت
agita
alarum
anxiousness
concernment
consternation
اعتماد به نفس
unconcern
بی توجهی
assurance
اطمینان
composure
خونسردی
nonchalance
بی اعتنایی
serenity
آرامش
باور
calm
آرام
calmness
یقین - اطمینان - قطعیت
certainty
سهولت
ایمان
عدم درک
inapprehension
سوء تفاهم
misunderstanding
صلح
اعتماد
متانت
poise
خنکی
equanimity
جمع آوری
coolness
عدم اغتشاش
collectedness
سرد
aplomb
آرامش انگلستان
imperturbability
سنگفرید
تعادل
tranquillityUK
صورت
sangfroid
آرامش ایالات متحده
placidity
آرام گرفتن
equilibrium
ترکیب
countenance
tranquilityUS
repose
composedness