assured

base info - اطلاعات اولیه

assured - خاطر جمع

adjective - صفت

/əˈʃʊrd/

UK :

/əˈʃʊəd/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [assured] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • He spoke in a calm, assured voice.


    با صدایی آرام و مطمئن صحبت کرد.

  • Success seemed assured.


    موفقیت مطمئن به نظر می رسید.

  • You are assured of a warm welcome at this hotel.


    از استقبال گرم شما در این هتل اطمینان حاصل می شود.

  • You may rest assured that we will do all we can to find him.


    ممکن است مطمئن باشید که ما تمام تلاش خود را برای یافتن او انجام خواهیم داد.

  • The French team are now assured of a place in the final.


    تیم فرانسه اکنون از حضور در فینال مطمئن است.

  • They were assured of victory.


    آنها از پیروزی مطمئن بودند.

  • You'll be assured of the best care possible.


    شما از بهترین مراقبت ممکن اطمینان خواهید داشت.

  • an assured performance


    عملکرد مطمئن

  • Now that the financing has been secured, the production of the film is assured.


    اکنون که تامین مالی آن تامین شده، تولید فیلم تضمین شده است.

  • The agreement required South Korea to provide an assured market for American products.


    این توافق، کره جنوبی را ملزم می کرد تا بازاری مطمئن برای محصولات آمریکایی فراهم کند.

  • assured income/profit


    درآمد / سود تضمین شده

  • The sum assured is normally the amount that will be paid out on a policy when the policy matures, or if you die before the term.


    «مجموع تضمین شده» معمولاً مبلغی است که در زمان سررسید بیمه نامه یا اگر قبل از پایان مدت فوت کنید، به بیمه نامه پرداخت می شود.

  • This person will collect the benefit if the life assured (person named in the assurance policy) dies before the policy matures.


    این شخص در صورتی که بیمه شده (شخصی که در بیمه نامه ذکر شده است) قبل از سررسید بیمه نامه فوت کند، سود را دریافت می کند.

  • farm-assured meat


    گوشت تضمین شده در مزرعه

  • quality-assured processes/standards


    فرآیندها/استانداردهای تضمین شده با کیفیت

synonyms - مترادف

  • امن است


  • مطمئن


  • مسلم - قطعی

  • guaranteed


    تضمین

  • dependable


    قابل اعتماد


  • صدا

  • confirmed


    تایید شده

  • ensured


    تضمین شده است

  • fixed


    درست شد

  • sealed


    مهر و موم شده

  • settled


    مستقر شده


  • جامد

  • clinched


    به هم چسبیده

  • established


    ایجاد

  • impeccable


    بی عیب و نقص

  • infallible


    خطاناپذیر

  • reliable


    بدون اشتباه

  • unerring


    شکست ناپذیر

  • unfailing


    بی عیب

  • faultless


    غیر قابل تردید

  • indubitable


    غیر قابل انکار

  • irrefutable


    میخکوب شده

  • nailed-on


    قفل شده

  • sure-fire


    صریح

  • unquestionable


    تصمیم گرفت

  • cinched


    قطعی

  • clear-cut


    بیمه شده

  • decided


    تلفظ شده

  • definite


  • insured


  • pronounced


antonyms - متضاد
  • uncertain


    نا معلوم

  • diffident


    متفکر

  • insecure


    ناامن

  • self-distrustful


    خود بی اعتمادی

  • self-doubting


    شک به خود

  • ambiguous


    مبهم

  • doubtful


    مشکوک

  • indefinite


    نامعین

  • questionable


    سوال برانگیز

  • unconfirmed


    تایید نشده

  • unsettled


    بی قرار

  • unsure


    نامطمئن

  • confused


    سردرگم

  • dismayed


    وحشت زده

  • distrustful


    بی اعتماد

  • doubted


    شک کرد

  • doubting


    شک کردن

  • feared


    ترسید

  • fearful


    ترسناک

  • hesitant


    مردد، دودل

  • undecided


    تصمیم نگرفتم

  • unfixed


    ثابت نشده

  • vague


    خجالتی

  • shy


    بازنشستگی

  • retiring


    ترسو

  • timid


    فروتن


  • رزرو شده است

  • reserved


    برداشته شد

  • bashful


    تضعیف

  • withdrawn


  • reticent


لغت پیشنهادی

occupation

لغت پیشنهادی

adorned

لغت پیشنهادی

emblazoned