austere
austere - سختگیر
adjective - صفت
UK :
US :
ساده و ساده و بدون هیچ تزئینی
کسی که ریاضت می کشد، بسیار سخت گیر و جدی است - برای نشان دادن مخالفت استفاده می شود
یک روش زندگی سخت بسیار ساده است و چیزهای کمی دارد که آن را راحت یا لذت بخش کند
very simple with only the things that are absolutely necessary especially because of severe limits on money or goods
بسیار ساده، فقط با چیزهایی که کاملاً ضروری هستند، به خصوص به دلیل محدودیت شدید پول یا کالا
ساده و بدون تزئین یا جزئیات غیر ضروری
بسیار شدید و غیر دوستانه
ساده و بدون تزیین، وسایل رفاهی یا هر چیز اضافی
یک فرد ریاضتپذیر، دوستانه به نظر نمیرسد.
نمازخانه کورهسوزی سرد و سخت بود.
August was reserved for Henderson House where Grandmother Robinson presided with austere benevolence.
آگوست به خانه هندرسون اختصاص داشت، جایی که مادربزرگ رابینسون با خیرخواهی سختگیرانه ریاست می کرد.
Then she would do housework, but it was such an austere cottage that there was hardly anything to do.
سپس او کارهای خانه را انجام می داد، اما این کلبه آنقدر سخت بود که به سختی کاری برای انجام دادن وجود داشت.
Greene chose the life of an émigré, had an austere dedication to the life of the writer avoided all publicity.
گرین زندگی یک مهاجر را انتخاب کرد، وقف سختی به زندگی نویسنده داشت، از همه تبلیغات اجتناب کرد.
قبل از اینکه پارچه قهوهای درشت، یک ژلهی محکم آویزان بود که از دو تیر چوبی فرسوده ساخته شده بود.
روی دیوار مقابل، چاپی نصب شده بود. طراحی گرافیکی سخت، سفید و خاکستری برای هماهنگی.
دانش آموزان در سالنی سخت که توسط نیوانگلند پیوریتان ها ساخته شده بود غذا خوردند.
این آرمانهای سختگیرانه و سنجیده بازرگانان سختگیر حجاز بودند.
It's a very austere movie filmed largely in semi-darkness and featuring a morose baroque soundtrack.
این یک فیلم بسیار سخت است که عمدتاً در نیمه تاریک فیلمبرداری شده است و دارای یک موسیقی متن سبک باروک است.
برادرش به یاد می آورد که او بعداً عادت های شخصی سختگیرانه ای پیدا کرد.
یک سبک سخت نقاشی
یک زن سرد و سختگیر
اتاق خواب شیک او با تخت باریک ساده اش
لباس هایشان همیشه ریاضت بود.
سادگی سخت ساختمان
زیبایی تنها و سخت نقاشی او از ایستگاهی در برف
پدرم مردی دوردست و سختگیر بود.
شیوه زندگی سخت راهبان
یک کودکی سخت در طول جنگ
اتاق دادگاه یک اتاق بزرگ و تاریک بود، مکانی سخت.
او شخصیتی قد بلند، ریاضت کش و منع بود.
آنها با وجود ثروتشان زندگی سختی دارند.
او زیبایی سخت کویر را به تصویر می کشد.
harsh
خشن
شدید
سخت
strict
سخت گیرانه
stern
سختگیر
سخت است
rigorous
سختگیرانه
authoritarian
اقتدارگرا
stringent
انعطاف ناپذیر
inflexible
سفت و سخت
exacting
تسلیم ناپذیر
rigid
خم نشدنی
unyielding
رامرود
unbending
سنگ چخماق
ramrod
بی امان
flinty
نابخشودنی
unrelenting
سرسخت
unforgiving
اجتناب ناپذیر
obdurate
غیر خیریه
inexorable
جامد
uncharitable
غیر لیبرال
قابض
illiberal
جدی
astringent
somberUS
earnest
sombreUK
somberUS
سنگین دست
sombreUK
سخت بینی
heavy-handed
بدون مزخرف
hard-nosed
سخت جوشانده
no-nonsense
hard-boiled
forbearing
بردبار
tolerant
متحمل
lenient
ملایم
indulgent
ممتنع
clement
ارامش
lax
سست
gentle
در نظر گرفته شده
considered
هوشمندانه
حساس
خوب در موردش فکر شده است
well-thought-out
باهوش
intelligent
دیپلماتیک
diplomatic
خوب توصیه شده
well-advised
عاقل
محتاط، معقول
prudent
مناسب
suitable
با درایت
tactful
معقول
sensible
نوع
خفیف
mild