autonomy

base info - اطلاعات اولیه

autonomy - خودمختاری

noun - اسم

/ɔːˈtɑːnəmi/

UK :

/ɔːˈtɒnəmi/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [autonomy] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • a campaign in Wales for greater autonomy


    کمپینی در ولز برای خودمختاری بیشتر

  • giving individuals greater autonomy in their own lives


    به افراد استقلال بیشتری در زندگی خود می دهد

  • The Act granted limited autonomy to the republics.


    این قانون استقلال محدودی را به جمهوری ها اعطا کرد.

  • The cantons and communes of Switzerland have preserved their autonomy.


    کانتون ها و کمون های سوئیس خودمختاری خود را حفظ کرده اند.

  • There is pressure for some degree of autonomy from minorities in the north of the country.


    فشار برای درجاتی از خودمختاری از سوی اقلیت ها در شمال کشور وجود دارد.

  • Schools have gained greater autonomy from government control.


    مدارس استقلال بیشتری از کنترل دولت به دست آورده اند.

  • Head office is giving the regional offices more autonomy.


    دفتر مرکزی به دفاتر منطقه ای استقلال بیشتری می دهد.

  • One of the aims of modern nursing is to encourage patient autonomy.


    یکی از اهداف پرستاری مدرن تشویق استقلال بیمار است.


  • ما باید استقلال حرفه ای جامعه علمی را حفظ کنیم.

  • Demonstrators demanded immediate autonomy for their region.


    تظاهرکنندگان خواستار خودمختاری فوری برای منطقه خود شدند.

  • The universities want to preserve their autonomy from central government.


    دانشگاه ها می خواهند استقلال خود را از دولت مرکزی حفظ کنند.

  • District officials had rebuffed a proposal to grant greater autonomy to local schools.


    مقامات منطقه پیشنهادی مبنی بر اعطای خودمختاری بیشتر به مدارس محلی را رد کرده بودند.

  • an autonomous region/republic


    یک منطقه/جمهوری خودمختار

synonyms - مترادف

  • استقلال

  • sovereignty


    حق حاکمیت


  • آزادی

  • self-rule


    خود حکومتی

  • independency


    حاکمیت

  • liberty


    خودکامگی

  • sovranty


    فردگرایی

  • autarchy


    رنگاتیرتانگا

  • individualism


    خودگردانی

  • rangatiratanga


    قانون خانه

  • self-government


    خود قانون گذاری


  • خود مختاری

  • self-governance


    خودکفایی

  • self-legislation


    جدایش، جدایی

  • self-determination


    خود اتکایی

  • self-sufficiency


    عدم همسویی

  • separation


    دموکراسی

  • self-reliance


    رهایی

  • autarky


    ملیت

  • non-alignment


    جمهوری


  • آزادسازی

  • liberation


    حق رای دادن

  • nationhood


    تقسیم بندی

  • emancipation


    جدایی طلبی

  • republic


  • manumission


  • enfranchisement



  • nationality


  • partitionism


  • secessionism


antonyms - متضاد
  • dependency


    وابستگی

  • dependance


    هترونومی

  • dependence


    تکیه

  • heteronomy


    تابعیت

  • reliance


    غیر خودمختاری

  • subjection


    بیش از حد وابسته

  • nonautonomy


    عدم آزادی

  • overreliance


    حکومت خارجی

  • unfreedom


    عجز

  • over-reliance


    مسئوليت


  • انقیاد

  • inability


    محدودیت


  • خویشتن داری - خودداری - پرهیز

  • subjugation


    ضعف


  • بی کفایتی

  • restraint


    ناتوانی جنسی

  • weakness


    مفرط

  • incompetence


    استعمار

  • impotence


    هژمونی


  • ناتوانی

  • colonialism


    حماقت

  • hegemony


    اطاعت

  • inaptitude


    اسارت

  • stupidity


    درماندگی

  • subservience


  • bondage


  • subordination


  • helplessness


لغت پیشنهادی

aide

لغت پیشنهادی

breastbone

لغت پیشنهادی

old