bin
bin - صندوقچه
noun - اسم
UK :
US :
ظرفی برای ریختن زباله
یک ظرف بزرگ برای نگهداری اشیا، مانند اجناس در یک مغازه یا مواد در یک کارخانه
دور انداختن چیزی
ظرفی برای زباله
ظرف بزرگی که برای نگهداری اشیا استفاده می شود
یک ظرف نگهداری بزرگ
Br A bin نیز یک سطل زباله است.
→ شماره شناسایی بانک
او توسط یک کیسه سطل سیاه پوشیده شده بود.
برخی از طرح ها اصلاً مقایسه گروه کنترلی ندارند. به این سطل های شبه آزمایشی می گویند.
Some designs have no control group comparison at all; these are referred to as quasi-experimental bins.
در چندین شهر سطل های زباله نصب می شود.
اکثریت قریب به اتفاق مردم در Thurrock توصیه من را پذیرفتند و اعلامیه احمقانه را در سطل زباله گذاشتند.
به جای پرتاب کردن مداوم خبرنامه های برنامه های مکرر در سطل زباله، آنها را برای معامله های آینده مطالعه کنید.
Instead of routinely tossing frequent-flier program newsletters into the trash bin, peruse them for upcoming bargains.
اما سپس، با تعجبی از روی مسخره کردن خود، او به داخل آشپزخانه رفت و موها را در سطل زباله ریخت.
But then with an exclamation of self-mockery, she went into the galley and brushed the hairs into the waste bin.
یک سطل چوبی بزرگ با کناره های باریک و جلوی قابل جابجایی به راحتی از چوب ساخته می شود.
a rubbish bin
یک سطل زباله
سطل های خاکستری هر هفته تخلیه می شوند.
در حال حاضر بسیاری از شوراها مجموعههای دو هفتهای بن دارند.
یک سطل نان
تمام اسباببازیهای آنها در سطلهای پلاستیکی زیر تخت نگهداری میشوند.
بطری ها را در سطل بازیافت قرار دهید.
نامه را در سطل زباله انداخت.
a litter bin
سطل های بازیافت روزنامه ها، بطری ها و قوطی های قدیمی
اینو میخوای یا بریزم تو سطل؟
این کفش های کهنه را بن کنم؟
یک سطل کمپوست/ذخیره
a compost/storage bin
جعبه
ظرف
مورد
قفسه سینه
receptacle
تابوت
casket
دارنده
holder
تنه
crate
طبل
trunk
قوطی
drum
کیدی
canister
قفسه
caddy
می توان
locker
کارتن
قلع
carton
وان
tin
مالیات بر ارزش افزوده
tub
سبد
vat
سیلو
مخزن
silo
سطل
reservatory
سطل ذخیره سازی
bucket
صندوق
storage bin
کشتی
coffer
چلیک
بشکه
repository
بسته بندی
cask
بسته
نگاه داشتن
حفظ
صرفه جویی
نگه دارید
ادامه هید
hoard
احتکار
به دست آوردن
آویزان کردن
شروع کنید
شروع
عقب نگه دارید
بازگرداندن
دوباره برقرار کردن
به خاطر آوردن
نصب مجدد
reinstate
برگشت
re-establish
فروشگاه
تایید کنید
اتخاذ کردن
reinstall
برگرداندن