gallery

base info - اطلاعات اولیه

gallery - آلبوم عکس

noun - اسم

/ˈɡæləri/

UK :

/ˈɡæləri/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [gallery] در گوگل
description - توضیح

  • یک ساختمان بزرگ که در آن مردم می توانند آثار هنری معروف را ببینند

  • a small privately owned shop or studio where you can see and buy pieces of art


    یک مغازه یا استودیو کوچک خصوصی که در آن می توانید آثار هنری را ببینید و بخرید


  • طبقه بالایی یا بالکن ساخته شده بر روی دیوار داخلی یک سالن، تئاتر یا کلیسا، که مردم می توانند از آنجا یک اجرا، بحث و گفتگو را تماشا کنند.

  • the people sitting in a gallery


    افرادی که در یک گالری نشسته اند


  • یک گذرگاه هموار از زیر زمین در معدن یا غار


  • اتاق یا ساختمانی که گاهی برای نمایش آثار هنری استفاده می شود تا بتوان آنها را به فروش رساند


  • یک منطقه برجسته در اطراف طرفین یا در پشت یک اتاق بزرگ که فضای اضافی برای نشستن یا ایستادن افراد فراهم می کند.

  • the highest floor in a theatre that contains the cheapest seats


    بالاترین طبقه در یک تئاتر که دارای ارزان ترین صندلی ها است

  • a room or building that is used for showing or selling works of art


    اتاق یا ساختمانی که برای نمایش یا فروش آثار هنری استفاده می شود

  • Heroes of change locally and internationally, will be honored in a gallery of photography, artwork, paintings and sculpture.


    قهرمانان تغییر، در سطح محلی و بین المللی، در گالری عکس، آثار هنری، نقاشی و مجسمه سازی تجلیل خواهند شد.

  • He owns and operates an art gallery in downtown Phoenix that shows only his own work.


    او صاحب و اداره کننده یک گالری هنری در مرکز شهر فینیکس است که فقط آثار خودش را نشان می دهد.

  • One of the rooms has been made into a small modern art gallery.


    یکی از اتاق ها به یک گالری کوچک هنری مدرن تبدیل شده است.

  • They asked if I would like to be gallery secretary.


    پرسیدند دوست دارم منشی گالری شوم؟


  • یک گالری صنایع دستی در مرکز شهر

  • There were four galleries here of which two remain.


    در اینجا چهار گالری وجود داشت که دو تای آن باقی مانده است.

  • Our steps echo over the marble floors, through the cavernous rooms and long galleries.


    قدم‌های ما بر روی کف‌های مرمر، از میان اتاق‌های غاردار و گالری‌های طولانی طنین‌انداز می‌شوند.

  • We spent the afternoon looking at paintings in the National Gallery.


    بعدازظهر را به تماشای نقاشی های گالری ملی گذراندیم.

  • The museum's new gallery will be named after the Andersons.


    گالری جدید موزه به نام اندرسون ها نامگذاری خواهد شد.


  • گالری پرتره ملی در واشنگتن

  • the public gallery in Congress


    گالری عمومی در کنگره

  • Burglars broke into the gallery shortly after the Erte was hung.


    سارقان اندکی پس از حلق آویز شدن Erte وارد گالری شدند.

  • Dale is showing some of his work in one of the galleries downtown.


    دیل در یکی از گالری های مرکز شهر برخی از کارهای خود را به نمایش می گذارد.

  • It's a kind of work encountered with more and more frequency in New York galleries these days.


    این نوعی اثر است که این روزها در گالری های نیویورک با فراوانی بیشتری مواجه می شود.

example - مثال
synonyms - مترادف
  • corridor


    راهرو

  • passageway


    گذرگاه

  • hallway


    گذر


  • پیاده رو

  • walkway


    گذرگاه طاقدار

  • arcade


    گردهمایی

  • aisle


    لژیا

  • concourse


    رواق

  • loggia


    ستون

  • portico


    سالن

  • colonnade


    دهلیز


  • گالری

  • vestibule


    بال

  • galleria


    صومعه


  • استوآ

  • cloister


    پیاده روی پوشیده

  • stoa


    پریستیل

  • covered walk


    باند

  • peristyle


    ورودی

  • gangway


    کولور

  • entranceway


    ورود

  • couloir


    سالن ورودی

  • ingress


    سرپایی


  • میدان

  • ambulatory


    کوچه

  • piazza


    سرسرا

  • alley


    لابی

  • foyer


    آلاچیق

  • lobby


    مسیر

  • pergola



antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

graciously

لغت پیشنهادی

origins

لغت پیشنهادی

warrant