lane

base info - اطلاعات اولیه

lane - مسیر

noun - اسم

/leɪn/

UK :

/leɪn/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [lane] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lane] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lane] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lane] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lane] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lane] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lane] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lane] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lane] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lane] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lane] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lane] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lane] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lane] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lane] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lane] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lane] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lane] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lane] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lane] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lane] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lane] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lane] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lane] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lane] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lane] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lane] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lane] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lane] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lane] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lane] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lane] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lane] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lane] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lane] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lane] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lane] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lane] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lane] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lane] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lane] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lane] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lane] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lane] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lane] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lane] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lane] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lane] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lane] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lane] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lane] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lane] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lane] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lane] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lane] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lane] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lane] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lane] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lane] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lane] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lane] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lane] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lane] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lane] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lane] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lane] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lane] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lane] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lane] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lane] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lane] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lane] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lane] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lane] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lane] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lane] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lane] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lane] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lane] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lane] در گوگل
description - توضیح
  • a narrow road in the countryside


    جاده ای باریک در حومه شهر


  • جاده ای در شهر که اغلب در نام جاده ها استفاده می شود

  • one of the two or three parallel areas on a road which are divided by painted lines to keep traffic apart


    یکی از دو یا سه ناحیه موازی در یک جاده که با خطوط رنگ آمیزی تقسیم شده است تا ترافیک را از هم دور نگه دارد

  • one of the narrow parallel areas marked for each competitor in a running or swimming race


    یکی از مناطق باریک موازی مشخص شده برای هر شرکت کننده در مسابقه دوی یا شنا


  • خط یا مسیری که در طول آن کشتی ها یا هواپیماها به طور منظم بین بنادر یا فرودگاه ها تردد می کنند

  • a narrow road in the countryside or in a town


    یک جاده باریک در حومه شهر یا در یک شهر

  • a special strip of a road sports track or swimming pool that is used to keep vehicles or competitors separate


    نوار مخصوص جاده، پیست ورزشی یا استخر شنا که برای جدا نگه داشتن وسایل نقلیه یا رقبا استفاده می شود


  • مسیری از طریق دریا یا از طریق هوا که کشتی ها یا هواپیماها به طور منظم در امتداد آن حرکت یا پرواز می کنند


  • دانش، تجربه یا مهارت هایی که یک فرد دارد؛ مخصوصاً زمانی استفاده می شود که می گویند کسی فقط باید کارهایی را انجام دهد یا در مورد چیزهایی اظهار نظر کند که می داند

  • one of two or more marked paths in a road to keep vehicles traveling in the same direction a safe distance apart


    یکی از دو یا چند مسیر مشخص شده در یک جاده برای حفظ فاصله ایمن وسایل نقلیه در یک جهت

  • A lane in a running track or swimming pool is a narrow section marked to keep the competitors apart.


    یک خط در یک مسیر دویدن یا استخر شنا، بخش باریکی است که برای دور نگه داشتن رقبا مشخص شده است.

  • a narrow road esp. in the countryside or in a small town


    یک جاده باریک، به ویژه در حومه شهر یا در یک شهر کوچک

  • That idiot changed lanes without signaling.


    اون احمق بدون علامت دادن مسیر رو عوض کرد.

  • We rode our bicycles along pretty country lanes.


    دوچرخه‌هایمان را در مسیرهای زیبای روستایی می‌رفتیم.

  • The Russian swimmer in lane 6 is in the lead.


    شناگر روسی در خط 6 پیشتاز است.

  • The last stretch of road is a narrow lane bordered by trees.


    آخرین امتداد جاده یک خط باریک است که با درختان محدود شده است.

  • busy shipping lanes


    خطوط شلوغ کشتیرانی

example - مثال
  • winding country lanes


    خطوط روستایی پر پیچ و خم

  • We drove along a muddy lane to reach the farmhouse.


    ما در امتداد یک مسیر گل آلود رانندگی کردیم تا به خانه مزرعه رسیدیم.

  • Park Lane


    پارک لین

  • The quickest way is through the back lanes behind the bus station.


    سریعترین راه از طریق خطوط عقب پشت ایستگاه اتوبوس است.

  • the inside/middle lane


    خط داخلی / میانی

  • the northbound/southbound lane


    خط شمال / جنوب

  • to change lanes


    برای تغییر مسیر

  • She signalled and pulled over into the slow lane.


    علامت داد و خود را به لاین کند کشید.

  • a four-lane highway


    یک بزرگراه چهار خطه

  • The Australian in lane four is coming up fast from behind.


    استرالیایی در خط چهار به سرعت از پشت بالا می آید.

  • Obi, the record holder, is in lane 3.


    اوبی، رکورددار، در خط 3 است.

  • one of the world’s busiest shipping/sea lanes


    یکی از شلوغ ترین خطوط کشتیرانی/دریایی جهان

  • a 20-lane bowling alley


    یک سالن بولینگ 20 لاین

  • He had a good job plenty of money and he was enjoying life in the fast lane.


    او شغل خوبی داشت، پول زیادی داشت و از زندگی در خط تندرو لذت می برد.

  • The lane runs past the lake.


    خط از کنار دریاچه می گذرد.

  • We cycled for miles along winding country lanes.


    مایل ها در امتداد خطوط روستایی پر پیچ و خم دوچرخه سواری کردیم.

  • We drove down winding country lanes on the journey to York.


    در سفر به یورک، از مسیرهای پر پیچ و خم روستایی عبور کردیم.


  • خط منتهی به روستا

  • A little lane winds down to the coast.


    یک کوچه کوچک به سمت ساحل می پیچد.

  • Cattle were being led along the lane.


    گاوها در امتداد خط هدایت می شدند.

  • I turned into the lane where I lived.


    به کوچه ای که زندگی می کردم پیچیدم.

  • Outside the village we turned into a leafy lane leading to a farm.


    خارج از روستا به یک کوچه سرسبز تبدیل شدیم که به یک مزرعه منتهی می شد.

  • The lane petered out in a muddy track.


    خط در مسیری گل آلود به بیرون رفت.

  • They drove along the winding lanes.


    آنها در امتداد خطوط پیچ در پیچ رانندگی کردند.

  • They live in a cottage in Church Lane.


    آنها در کلبه ای در چرچ لین زندگی می کنند.

  • They used to go and pick blackberries along the lanes.


    آنها می رفتند و توت سیاه را در کنار کوچه ها می چیدند.


  • ماشین را در انتهای خط رها کردیم.

  • We walked down the quiet country lane towards the riverbank.


    از خط روستایی آرام به سمت ساحل رودخانه رفتیم.

  • Lighting is poor in the back lanes of the city.


    روشنایی در کوچه های عقب شهر ضعیف است.

  • There is plenty to explore in the narrow winding lanes behind the cathedral.


    در مسیرهای پیچ در پیچ باریک پشت کلیسای جامع چیزهای زیادی برای کاوش وجود دارد.

  • The address is 53 Chancery Lane.


    آدرس 53 Chancery Lane است.

synonyms - مترادف

  • جاده

  • way


    مسیر


  • خیابان


  • گذر


  • کوچه


  • راه

  • pathway


    مسیر پیاده روی

  • alley


    گذرگاه

  • byway


    دنباله

  • footpath


    راه افسار

  • thoroughfare


    جاده ای


  • نوار

  • bridleway


    مسیر یدک کش

  • byroad


    کانال

  • roadway


    روکش


  • راهرو

  • towpath


    مسیر افسار

  • alleyway


    جینل


  • اسنیکت

  • vennel


    پی گیری

  • aisle


    توییتن

  • bridle path


    باد

  • corridor


    شریان

  • ginnel


  • passageway


  • snicket



  • twitten


  • wynd


  • artery


  • avenue


antonyms - متضاد
  • blockage


    انسداد

  • closing


    بسته شدن

لغت پیشنهادی

altruistic

لغت پیشنهادی

ethics

لغت پیشنهادی

clapped