offices

base info - اطلاعات اولیه

offices - دفاتر

N/A - N/A

ˈɑː.fɪs

UK :

ˈɒf.ɪs

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [offices] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [offices] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [offices] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [offices] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [offices] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [offices] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [offices] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [offices] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [offices] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [offices] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [offices] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [offices] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [offices] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [offices] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [offices] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [offices] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [offices] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [offices] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [offices] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [offices] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [offices] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [offices] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [offices] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [offices] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [offices] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [offices] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [offices] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [offices] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [offices] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [offices] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [offices] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [offices] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [offices] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [offices] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [offices] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [offices] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [offices] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [offices] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [offices] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [offices] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [offices] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [offices] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [offices] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [offices] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [offices] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [offices] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [offices] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [offices] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [offices] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [offices] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [offices] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [offices] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [offices] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [offices] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [offices] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [offices] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [offices] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [offices] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [offices] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [offices] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [offices] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [offices] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [offices] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [offices] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [offices] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [offices] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [offices] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [offices] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [offices] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [offices] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [offices] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [offices] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [offices] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [offices] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [offices] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [offices] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [offices] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [offices] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [offices] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [offices] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • the director's office


    دفتر مدیر

  • I didn't leave the office until eight o'clock last night.


    دیشب تا ساعت هشت دفتر را ترک نکردم.


  • تجهیزات اداری

  • office workers


    کارمندان اداره

  • They have offices in Paris, London, and Madrid.


    آنها دفاتری در پاریس، لندن و مادرید دارند.

  • I have an appointment at the doctor's/dentist's/physician's office on Tuesday.


    من روز سه شنبه در مطب دکتر/دندانپزشک/پزشک وقت دارم.


  • در روزهای پس از حادثه، دکتر او را در دو ویزیت مطب دید.


  • دفتر معاون رئیس جمهور


  • او به عنوان رئیس انجمن بیش از 20 سال این سمت را بر عهده داشت.

  • The Socialist party has been in office (= governing)/out of office (= not governing) for almost ten years.


    حزب سوسیالیست تقریباً ده سال است که بر سر کار (=حکومت)/خارج از مقام (= حکومت نکردن) بوده است.

  • She's held various offices during her time in government.


    او در دوران حکومتش مناصب مختلفی را بر عهده داشته است.

  • The new President takes office on January 20th.


    رئیس جمهور جدید در 20 ژانویه کار خود را آغاز می کند.


  • وزارت کشور


  • وزارت خارجه

  • the Office of Fair Trading


    دفتر تجارت منصفانه


  • یک ساختمان اداری

  • I didn’t leave the office until nearly 8 o’clock.


    من تا ساعت 8 از دفتر خارج نشدم.

  • The doctor’s office was filled with people.


    مطب دکتر پر از جمعیت بود.


  • دفتر مدیریت و بودجه

  • the Patent Office


    اداره ثبت اختراعات

  • elective office


    دفتر انتخابی


  • دفتر معاونت اجرایی

  • The governor retired after 12 years in office.


    استاندار پس از 12 سال مسئولیت بازنشسته شد.

  • The meeting is at their offices in San Diego.


    جلسه در دفاتر آنها در سن دیگو است.

  • It would be so much easier if they delegated the authority to the regional office.


    اگر آنها این اختیار را به دفتر منطقه ای تفویض کنند، بسیار آسان تر خواهد بود.

  • The company has just set up an office in New York.


    این شرکت به تازگی دفتر خود را در نیویورک راه اندازی کرده است.

  • Firms eligible for the fund are those that have a branch office in the region.


    شرکت هایی که واجد شرایط دریافت این صندوق هستند، آنهایی هستند که شعبه ای در منطقه دارند.

  • office jobs/work


    مشاغل اداری / کار

  • office staff/workers


    کارکنان / کارگران دفتر

  • office supplies/equipment/furniture


    لوازم اداری/تجهیزات/مبلمان

  • A large open plan office can be made up of one main room with tens or hundreds of people working in the same space.


    یک دفتر بزرگ با پلان باز می تواند از یک اتاق اصلی تشکیل شود که ده ها یا صدها نفر در همان فضا کار می کنند.

synonyms - مترادف
  • dealership


    نمایندگی


  • محل کسب و کار

  • premises


    محل

  • showroom


    نمایشگاه


  • سایت

  • workplace


    محل کار


  • کارگاه

antonyms - متضاد
  • evil offices


    دفاتر شیطانی

  • ill offices


    دفاتر بیمار

لغت پیشنهادی

reluctant

لغت پیشنهادی

luck

لغت پیشنهادی

coins