probable

base info - اطلاعات اولیه

probable - محتمل

adjective - صفت

/ˈprɑːbəbl/

UK :

/ˈprɒbəbl/

US :

family - خانواده
probability
احتمال
probable
محتمل
improbable
غیر محتمل
probably
شاید
improbably
---
google image
نتیجه جستجوی لغت [probable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [probable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [probable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [probable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [probable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [probable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [probable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [probable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [probable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [probable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [probable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [probable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [probable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [probable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [probable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [probable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [probable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [probable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [probable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [probable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [probable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [probable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [probable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [probable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [probable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [probable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [probable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [probable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [probable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [probable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [probable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [probable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [probable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [probable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [probable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [probable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [probable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [probable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [probable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [probable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [probable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [probable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [probable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [probable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [probable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [probable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [probable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [probable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [probable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [probable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [probable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [probable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [probable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [probable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [probable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [probable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [probable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [probable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [probable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [probable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [probable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [probable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [probable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [probable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [probable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [probable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [probable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [probable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [probable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [probable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [probable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [probable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [probable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [probable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [probable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [probable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [probable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [probable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [probable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [probable] در گوگل
description - توضیح

  • احتمال وجود، رخ دادن یا واقعی بودن وجود دارد


  • کسی که احتمالا برای یک تیم انتخاب می شود، برای برنده شدن در یک مسابقه و غیره


  • به احتمال زیاد درست است یا احتمال وقوع دارد

  • There is no record of Osbald's parentage but a Bernician extraction seems highly probable.


    هیچ سابقه ای از اصل و نسب اوزبالد وجود ندارد، اما استخراج برنیسیون بسیار محتمل به نظر می رسد.

  • Unless the government agrees to further talks, a strike seems highly probable.


    اگر دولت با مذاکرات بیشتر موافقت نکند، اعتصاب بسیار محتمل به نظر می رسد.

  • If the measure passes the House Senate approval is considered probable.


    اگر این اقدام در مجلس تصویب شود، تصویب سنا محتمل تلقی می شود.

  • The report states that the probable cause of death was a heart attack.


    این گزارش دلیل احتمالی مرگ را سکته قلبی عنوان کرده است.

  • Measles is the probable cause of illness in the three athletes.


    سرخک علت احتمالی بیماری در این سه ورزشکار است.

  • The project will go ahead at a probable cost of $2.1 million.


    این پروژه با هزینه احتمالی 2.1 میلیون دلار اجرا خواهد شد.

  • It will give them crucial details about his shoe size and probable height and weight.


    این به آنها جزئیات مهمی در مورد اندازه کفش و قد و وزن احتمالی او می دهد.

  • He openly talked of him as the probable successor to the see of Canterbury.


    او آشکارا از او به عنوان جانشین احتمالی رئیس کانتربری صحبت کرد.

  • She disposed quickly of red herrings, usually sought out the least probable suspect and rarely failed.


    او به سرعت شاه ماهی قرمز را از بین برد، معمولاً به دنبال کمترین مظنون بود و به ندرت شکست می خورد.

  • It is probable that deliberate equivocation in respect of the intended sense of word forms is always to some extent odd.


    این احتمال وجود دارد که ابهام عمدی در رابطه با معنای مورد نظر اشکال کلمه همیشه تا حدی عجیب باشد.

  • It is very probable that Grey took some part in Leapor's subscription.


    بسیار محتمل است که گری در اشتراک لیپور مشارکت داشته باشد.

  • It is probable that in retrospect he gave that factor more weight than it carried at the time.


    این احتمال وجود دارد که او در گذشته به آن عامل وزن بیشتری نسبت به آن زمان داده باشد.

  • It seems probable that the election will be held in May.


    به نظر می رسد انتخابات در اردیبهشت ماه برگزار شود.

  • Light rain is probable tomorrow evening.


    فردا عصر احتمال بارش خفیف وجود دارد.

example - مثال
  • the probable cause/explanation/outcome


    علت / توضیح / پیامد احتمالی

  • highly/quite/most probable


    بسیار / کاملا / محتمل ترین

  • It is probable that the disease has a genetic element.


    این احتمال وجود دارد که این بیماری یک عنصر ژنتیکی داشته باشد.

  • The two outcomes are equally probable.


    این دو نتیجه به یک اندازه محتمل هستند.

  • The probable cause of the fire was an electrical fault.


    علت احتمالی آتش سوزی نقص برق بوده است.

  • It is quite probable that they will call an election next spring.


    این احتمال وجود دارد که در بهار آینده انتخابات برگزار کنند.

  • The probable cause of death was heart failure.


    علت احتمالی مرگ نارسایی قلبی بوده است.

  • An election in June seems increasingly probable.


    برگزاری انتخابات در ژوئن به طور فزاینده ای محتمل به نظر می رسد.

  • It is probable that share prices will fall even more.


    احتمال کاهش بیشتر قیمت سهام وجود دارد.

  • The doctor said that the most probable cause of death was heart failure.


    دکتر گفت که محتمل ترین علت مرگ نارسایی قلبی بوده است.

  • I’ll probably be home about midnight.


    احتمالاً حدود نیمه شب خانه خواهم بود.

synonyms - مترادف

  • احتمال دارد


  • ممکن است

  • presumed


    فرض شده است

  • plausible


    محتمل

  • ostensible


    ظاهری

  • seeming


    به نظر می رسد

  • credible


    معتبر


  • آشکار

  • expected


    انتظار می رود


  • معقول

  • anticipated


    پیش بینی شده است


  • پتانسیل

  • feasible


    شدنی

  • illusory


    توهم آمیز

  • presumable


    قابل پیش بینی

  • foreseeable


    گویا

  • predictable


    شانس

  • rational


    کاملا امکان پذیر

  • odds-on


    قابل انتظار


  • منطقی فکر کردن

  • to be expected


    ده تا یک


  • یک شرط عادلانه


  • یک شرط بندی خوب


  • یک شرط معقول


  • در کارت ها


  • روی کارت ها

  • in the cards


    فرض می شود

  • on the cards


    ممکن


  • فرض

  • conceivable


  • assumed


antonyms - متضاد
  • improbable


    غیر محتمل


  • بعید

  • doubtful


    مشکوک

  • dubious


    سوال برانگیز

  • questionable


    غیر ممکن


  • غیر قابل تصور

  • inconceivable


    غیر منطقی

  • unreasonable


    محتمل نیست


  • غیر قابل قبول

  • implausible


    باور نکردنی

  • unbelievable


    دور از ذهن


  • غیرمتقاعدکننده

  • far-fetched


    غیر قابل اعتماد

  • unplausible


    غیر قابل پیش بینی

  • unimaginable


    بی امید

  • unconvincing


    غیر قابل باور

  • unreliable


    خروس و گاو نر

  • unforeseeable


    غیر قابل دفاع

  • unthinkable


    از راه دور

  • unpromising


    دشوار

  • unbelieveable


    درمانده

  • unacceptable


    شگفت آور

  • cock-and-bull


  • untenable


  • undependable




  • helpless


  • illogical


  • fabulous


  • irrational


لغت پیشنهادی

federal

لغت پیشنهادی

suffocating

لغت پیشنهادی

capitalizes