reunion

base info - اطلاعات اولیه

reunion - تجدید دیدار

noun - اسم

/ˌriːˈjuːniən/

UK :

/ˌriːˈjuːniən/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [reunion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reunion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reunion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reunion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reunion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reunion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reunion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reunion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reunion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reunion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reunion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reunion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reunion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reunion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reunion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reunion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reunion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reunion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reunion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reunion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reunion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reunion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reunion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reunion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reunion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reunion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reunion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reunion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reunion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reunion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reunion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reunion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reunion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reunion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reunion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reunion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reunion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reunion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reunion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reunion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reunion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reunion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reunion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reunion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reunion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reunion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reunion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reunion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reunion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reunion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reunion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reunion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reunion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reunion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reunion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reunion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reunion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reunion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reunion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reunion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reunion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reunion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reunion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reunion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reunion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reunion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reunion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reunion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reunion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reunion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reunion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reunion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reunion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reunion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reunion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reunion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reunion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reunion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reunion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reunion] در گوگل
description - توضیح

  • یک جلسه اجتماعی از افرادی که برای مدت طولانی ملاقات نکرده اند، به خصوص افرادی که در مدرسه یا دانشگاه با هم بودند

  • when people are brought together again after a period of being separated


    زمانی که افراد پس از یک دوره جدایی دوباره گرد هم می آیند

  • an island in the western Indian Ocean east of Madagascar, that is a dependency of France. Population: 837,868 (2012). Capital: Saint-Denis.


    جزیره ای در غرب اقیانوس هند در شرق ماداگاسکار، که وابسته به فرانسه است. جمعیت: 837,868 (2012). پایتخت: سن دنیس


  • یک رویداد اجتماعی برای گروهی از مردم که مدت زیادی است یکدیگر را ندیده اند


  • موقعیتی که افراد پس از مدت ها ندیده اند دوباره یکدیگر را ملاقات می کنند

  • a gathering of people who have been together before esp. as a special event at a planned time


    جمعی از افرادی که قبلا با هم بوده اند، به ویژه. به عنوان یک رویداد ویژه در یک زمان برنامه ریزی شده

  • In 1995, about 150 former faculty and staff of Black Mountain attended a reunion on the Lake Eden campus.


    در سال 1995، حدود 150 نفر از اعضای هیئت علمی و کارمندان سابق Black Mountain در یک گردهمایی مجدد در پردیس Lake Eden شرکت کردند.

  • A reunion should cater for all levels of work and it is hoped this can be rectified next time.


    یک گردهمایی مجدد باید برای همه سطوح کار انجام شود و امید است دفعه بعد بتوان این موضوع را اصلاح کرد.

  • David is hoping for an eventual reunion with his wife.


    دیوید امیدوار است که در نهایت با همسرش ملاقات کند.

  • a family reunion


    یک گردهمایی خانوادگی

  • Methodists' main concern was not so much the debate over collectivism v. individualism as over reunion of the various Methodist divisions.


    دغدغه اصلی متدیست‌ها بحث بر سر جمع‌گرایی در مقابل فردگرایی نبود، بلکه بر سر اتحاد مجدد بخش‌های مختلف متدیست بود.

  • My twenty-year high school reunion is in August.


    جلسه بیست ساله دبیرستان من در ماه اوت است.

  • At the Slavonic Studies reunion I met several current undergraduates from Campion.


    در گردهمایی «مطالعات اسلاوونیک» با چند دانشجوی فعلی کمپیون آشنا شدم.

  • In the course of the reunion, the former collegians did what they had always done.


    در جریان این اتحاد، همکاران سابق کاری را انجام دادند که همیشه انجام می دادند.

  • Indeed they've been estranged, with their reunion the basis for the play.


    در واقع، آنها از هم جدا شده اند و اتحاد مجدد آنها اساس نمایشنامه است.

  • We all applaud and drink to reunion.


    همه ما برای اتحاد دوباره کف می زنیم و می نوشیم.

example - مثال
  • a family reunion


    یک گردهمایی خانوادگی

  • the school’s annual reunion


    گردهمایی سالانه مدرسه

  • a reunion of the class of ’85


    اتحاد مجدد کلاس 85


  • پیوند عاطفی دوباره بین مادر و پسر

  • Christmas is a time of reunion.


    کریسمس زمان اتحاد مجدد است.

  • the reunion of the Church of England with the Church of Rome


    اتحاد مجدد کلیسای انگلستان با کلیسای رم

  • I think it's time to arrange a little reunion.


    فکر می‌کنم وقت آن رسیده است که یک ملاقات کوچک ترتیب دهیم.

  • The reunion is held every two years.


    این دیدار هر دو سال یکبار برگزار می شود.

  • We organized a reunion for former company employees.


    ما یک گردهمایی مجدد برای کارمندان سابق شرکت ترتیب دادیم.

  • The seventh annual reunion will take place in March.


    هفتمین گردهمایی سالانه در ماه مارس برگزار خواهد شد.

  • a school reunion


    اتحاد مجدد مدرسه

  • the reunion of two old friends


    دیدار دوباره دو دوست قدیمی

  • a tearful reunion with his family


    دیدار دوباره اشکبار با خانواده اش

  • Let's have a party to celebrate our reunion.


    بیایید یک مهمانی برای جشن گرفتن دوباره مان برگزار کنیم.

  • It was an emotional reunion after 25 years apart.


    این یک دیدار دوباره احساسی پس از 25 سال جدایی بود.

  • He left the group during the 1997 reunion tour.


    او گروه را در طول تور اتحاد مجدد سال 1997 ترک کرد.

  • We're having a family reunion next week.


    هفته آینده یک گردهمایی خانوادگی داریم.

  • The college has an annual reunion for former students.


    این کالج یک گردهمایی سالانه برای دانشجویان سابق دارد.

  • She had a tearful reunion with her parents at the airport.


    او در فرودگاه با والدینش دیداری پر از اشک داشت.

  • a high school reunion


    یک دیدار مجدد در دبیرستان

synonyms - مترادف
  • gathering


    جمع آوری

  • assembly


    مونتاژ

  • homecoming


    بازگشت به خانه


  • ملاقات


  • رویداد

  • get-together


    با هم بودن


  • تابع


  • جشن

  • reception


    پذیرایی


  • اجتماعی

  • jamboree


    جابجایی


  • مهمانی - جشن

  • shindig


    مجلس رقص

  • do


    انجام دادن

  • bash


    ضربه شدید

  • shindy


    براق

  • jolly


    شادی آور

  • festivity


    گردهمایی اجتماعی

  • social gathering


    توپ

  • fete


    فوران


  • رقصیدن

  • blowout


    انفجار


  • لوبیا

  • blast


    کوبیدن پی در پی

  • beano


    جشن باقلا

  • thrash


    بند جنگ

  • beanfeast


    در خانه

  • bunfight


    چرخ و فلک

  • at-home


    رویداد اجتماعی

  • carousal



antonyms - متضاد
  • alienation


    بیگانگی

  • estrangement


    تضاد

  • antagonism


    جدایی

  • break-up


    افتادن

  • falling-out


    جدایش، جدایی

  • separation


لغت پیشنهادی

bias

لغت پیشنهادی

bewitch

لغت پیشنهادی

2:2