reunion
reunion - تجدید دیدار
noun - اسم
UK :
US :
a social meeting of people who have not met for a long time especially people who were at school or college together
یک جلسه اجتماعی از افرادی که برای مدت طولانی ملاقات نکرده اند، به خصوص افرادی که در مدرسه یا دانشگاه با هم بودند
زمانی که افراد پس از یک دوره جدایی دوباره گرد هم می آیند
an island in the western Indian Ocean east of Madagascar, that is a dependency of France. Population: 837,868 (2012). Capital: Saint-Denis.
جزیره ای در غرب اقیانوس هند در شرق ماداگاسکار، که وابسته به فرانسه است. جمعیت: 837,868 (2012). پایتخت: سن دنیس
یک رویداد اجتماعی برای گروهی از مردم که مدت زیادی است یکدیگر را ندیده اند
موقعیتی که افراد پس از مدت ها ندیده اند دوباره یکدیگر را ملاقات می کنند
جمعی از افرادی که قبلا با هم بوده اند، به ویژه. به عنوان یک رویداد ویژه در یک زمان برنامه ریزی شده
In 1995, about 150 former faculty and staff of Black Mountain attended a reunion on the Lake Eden campus.
در سال 1995، حدود 150 نفر از اعضای هیئت علمی و کارمندان سابق Black Mountain در یک گردهمایی مجدد در پردیس Lake Eden شرکت کردند.
یک گردهمایی مجدد باید برای همه سطوح کار انجام شود و امید است دفعه بعد بتوان این موضوع را اصلاح کرد.
دیوید امیدوار است که در نهایت با همسرش ملاقات کند.
یک گردهمایی خانوادگی
Methodists' main concern was not so much the debate over collectivism v. individualism as over reunion of the various Methodist divisions.
دغدغه اصلی متدیستها بحث بر سر جمعگرایی در مقابل فردگرایی نبود، بلکه بر سر اتحاد مجدد بخشهای مختلف متدیست بود.
جلسه بیست ساله دبیرستان من در ماه اوت است.
در گردهمایی «مطالعات اسلاوونیک» با چند دانشجوی فعلی کمپیون آشنا شدم.
در جریان این اتحاد، همکاران سابق کاری را انجام دادند که همیشه انجام می دادند.
در واقع، آنها از هم جدا شده اند و اتحاد مجدد آنها اساس نمایشنامه است.
همه ما برای اتحاد دوباره کف می زنیم و می نوشیم.
یک گردهمایی خانوادگی
گردهمایی سالانه مدرسه
اتحاد مجدد کلاس 85
پیوند عاطفی دوباره بین مادر و پسر
کریسمس زمان اتحاد مجدد است.
اتحاد مجدد کلیسای انگلستان با کلیسای رم
فکر میکنم وقت آن رسیده است که یک ملاقات کوچک ترتیب دهیم.
این دیدار هر دو سال یکبار برگزار می شود.
ما یک گردهمایی مجدد برای کارمندان سابق شرکت ترتیب دادیم.
هفتمین گردهمایی سالانه در ماه مارس برگزار خواهد شد.
اتحاد مجدد مدرسه
دیدار دوباره دو دوست قدیمی
دیدار دوباره اشکبار با خانواده اش
بیایید یک مهمانی برای جشن گرفتن دوباره مان برگزار کنیم.
این یک دیدار دوباره احساسی پس از 25 سال جدایی بود.
او گروه را در طول تور اتحاد مجدد سال 1997 ترک کرد.
هفته آینده یک گردهمایی خانوادگی داریم.
این کالج یک گردهمایی سالانه برای دانشجویان سابق دارد.
او در فرودگاه با والدینش دیداری پر از اشک داشت.
یک دیدار مجدد در دبیرستان
gathering
جمع آوری
assembly
مونتاژ
homecoming
بازگشت به خانه
ملاقات
رویداد
get-together
با هم بودن
تابع
جشن
reception
پذیرایی
اجتماعی
jamboree
جابجایی
مهمانی - جشن
shindig
مجلس رقص
انجام دادن
bash
ضربه شدید
shindy
براق
jolly
شادی آور
festivity
گردهمایی اجتماعی
social gathering
توپ
fete
فوران
رقصیدن
blowout
انفجار
لوبیا
blast
کوبیدن پی در پی
beano
جشن باقلا
thrash
بند جنگ
beanfeast
در خانه
bunfight
چرخ و فلک
at-home
رویداد اجتماعی
carousal
alienation
بیگانگی
estrangement
تضاد
antagonism
جدایی
break-up
افتادن
falling-out
جدایش، جدایی
separation
