everywhere
everywhere - هر کجا
adverb, pronoun, conjunction - قید، ضمیر، حرف ربط
UK :
US :
در یا به هر مکان
در یا به هر کشور یا منطقه ای از جهان، یا در یا به هر قسمت از یک مکان
هر کجا
در همه جا روی یک سطح یا در یک مکان
در همه جای دنیا
در تمام نقاط یک کشور خاص
در هر قسمت از یک منطقه یا مکان
به، در، یا در همه مکان ها یا کل یک مکان
در یا به هر مکان یا بخشی
او این سیستم، سیستمش را همه جا می خواست.
تمام خیابان را آب گرفت - همه جا آب بود.
The latter which evidently find themselves at home almost everywhere are appropriately called cosmopolitan species.
این دومیها که ظاهراً تقریباً در همه جا خود را در خانه میبینند، به درستی گونههای جهان وطنی نامیده میشوند.
Women everywhere are beginning to assert their rights.
زنان در همه جا شروع به دفاع از حقوق خود می کنند.
پزشکان در کلرادو، مانند پزشکان در هر جای دیگر، به اندازه کافی واکسن نداشتند.
ما کالاها را روز بعد در انگلستان و ظرف یک هفته در هر جای دیگر تحویل می دهیم.
در همه جا، حتی در قطب جنوب، نشانه هایی از گرم شدن زمین وجود دارد.
They searched everywhere for Jen's keys.
آنها همه جا را برای کلیدهای جن جستجو کردند.
کلیدهای من را از کجا پیدا کردی؟ من همه جا به دنبال آنها گشتم.
But there is one issue that confronts the Grammy Award-winning musician almost everywhere he goes -- much to his distress.
اما یک مسئله وجود دارد که موسیقیدان برنده جایزه گرمی تقریباً در هر جایی که می رود با آن روبرو می شود - تا حد زیادی باعث ناراحتی او می شود.
هر جا که می روم، می شنوم که مردم نگران آینده هستند.
Yet everywhere I turned, change seemed unfeasible.
با این حال، به هر طرف که می چرخیدم، تغییر غیرممکن به نظر می رسید.
در همه جای منطقه شالیزارهای زیبایی وجود داشت.
The mathematical singularity arises because the set of coordinates imposed everywhere is best suited to regions of small curvature.
تکینگی ریاضی به این دلیل به وجود میآید که مجموعه مختصاتی که در همه جا اعمال میشود برای مناطق با انحنای کوچک مناسبتر است.
Poverty affects children everywhere - not just in developing countries, but in Europe and North America as well.
فقر در همه جا بر کودکان تأثیر می گذارد - نه فقط در کشورهای در حال توسعه، بلکه در اروپا و آمریکای شمالی نیز.
You see bank machines everywhere nowadays.
امروزه ماشین های بانکی را در همه جا می بینید.
شکری که شب قبل همه جا ریخته بود به پاهای برهنه اش چسبیده بود.
Roy noticed that everywhere they walked people acknowledged Michael.
روی متوجه شد که در هر جایی که قدم میزدند، مردم مایکل را تصدیق میکردند.
Later people spend hours reconstructing that brutal transition from the nowhere to the everywhere when nature can destroy you.
بعدها، مردم ساعت ها صرف بازسازی آن انتقال وحشیانه از ناکجا به همه جا می کنند، زمانی که طبیعت می تواند شما را نابود کند.
I've looked everywhere.
همه جا را گشتم
او همه جا مرا دنبال می کند.
ما باید اینجا غذا بخوریم - همه جا پر است.
Everywhere we went was full of tourists.
هر جا رفتیم پر از توریست بود.
His children go everywhere with him.
فرزندانش همه جا با او می روند.
Everywhere looks so grey and depressing in winter.
همه جا در زمستان بسیار خاکستری و افسرده به نظر می رسد.
I looked everywhere for my keys.
همه جا را دنبال کلیدهایم گشتم.
Reasonable people everywhere will be outraged by this atrocity.
مردم منطقی در همه جا از این قساوت خشمگین خواهند شد.
We had to stay in the sleaziest hotel in town because everywhere else (= all other places) was fully booked.
ما مجبور بودیم در شلوغ ترین هتل شهر بمانیم زیرا همه جا (= همه جاهای دیگر) کاملا رزرو شده بود.
There were stacks of newspapers everywhere in the apartment.
در همه جای آپارتمان پشته های روزنامه بود.
ما در فلوریدا، نیوجرسی، تقریباً در همه جا اقوام داریم.
در سراسر
everyplace
هرجا
به طور گسترده ای
worldwide
در سراسر جهان
extensively
به طور گسترده
exhaustively
به طور جامع
thoroughly
به طور کامل
ubiquitously
در همه جا
omnipresent
همه جا حاضر
به طور کلی
ubiquitous
همه جا
universally
جهانی
wherever
هر کجا که
سراسر
دور و گسترده
اطراف
بالا و پایین
در سراسر نقشه
در سراسر مغازه
در سراسر زمین
اینجا و آنجا
در هر مکان
نزدیک و دور
در هر قسمت
در هر گوشه و کناری
درون و بیرون
در هر جهت
و همه جا
هیچ جایی