notch
notch - بریدگی
noun - اسم
UK :
US :
سطحی در مقیاسی که چیزی را می سنجد، مثلاً کیفیت یا دستاورد
برش یا سوراخ V شکل در سطح یا لبه
گذرگاهی بین دو کوه یا تپه
to cut a V-shaped mark into something especially as a way of showing the number of times something has been done
برای بریدن علامت V شکل به چیزی، به ویژه به عنوان روشی برای نشان دادن تعداد دفعاتی که کاری انجام شده است
بریدگی چیزی
درجه یا سطح در مقیاسی که دستاورد، قیمت و غیره را اندازه میگیرد
به دست آوردن یا دستیابی به چیزی مهم یا چیزی که به شما برتری نسبت به افراد دیگر می دهد
یک برش V شکل در یک سطح سخت
یک سوراخ یا علامت در لبه یک عضو بدن
an imaginary point or position in a system of comparing values, where a higher position is better and a lower position is worse
یک نقطه یا موقعیت خیالی در یک سیستم مقایسه مقادیر، که در آن یک موقعیت بالاتر بهتر و یک موقعیت پایین تر بدتر است.
بریدن بریدگی در چیزی
برش در یک سطح سخت
یک نقطه یا موقعیت خیالی در مقایسه مقادیر یا مقادیر؛ درجه
به دست آوردن یا ثبت چیزی
برای بریدن یک بریدگی در یک سطح سخت
یک نقطه یا موقعیت در یک سیستم که برای مقایسه مقادیر استفاده می شود
گروور کمربندش را کمی شل کرد.
He raised his chin a notch and swiveled his head at Earl Varney and Floyd Johnson standing half behind him.
او چانهاش را تا حدی بالا آورد و سرش را به سمت ارل وارنی و فلوید جانسون که نیمه پشت سرش ایستاده بودند چرخاند.
در حقيقت او در حال مشاهده گلهاي از لاپنگها در زميني پر آب بود. روحیه اش بالا رفت.
قفسه جوجه های گوشتی را یک درجه پایین تر ببرید.
بحران ظاهراً همیشگی که بر کشاورزی تأثیر میگذارد، شدت بیشتری پیدا کرده است.
ممکن است بخواهید سرعت پورت را یک بریدگی افزایش دهید تا ببینید آیا کارها کمی سریعتر کار می کنند یا خیر.
پیروزی در این بازی ویرجینیا را یک پله در رده بندی ارتقا داد.
Then she'd become just another notch on his bedpost - another victory albeit not won with quite his usual ease.
سپس او فقط یک بریدگی دیگر روی میله تخت او شد - یک پیروزی دیگر، البته نه به راحتی معمولش.
در ردیفهایی از چرخهها با یک چرخه در هر شکافی گیر کرده است.
کیفیت غذا در اینجا اخیراً یک درجه کاهش یافته است.
با شنیدن این خبر روحیه ام چند درجه بالا رفت.
آنها قیمت های خود را یک یا دو درجه کاهش داده اند.
به ازای هر روزی که در جزیره می گذراند، یک شکاف جدید در چوب خود می برید.
کمربندش را یک شکاف اضافی سفت کرد.
خیلی کم است - آن را یک درجه دیگر به بالا ببرید.
دسته در یک شکاف در کنار جعبه قرار می گیرد.
چوب دارای دو بریدگی است، یکی در هر انتها.
a cardiac notch
یک بریدگی قلبی
در میان بازیکنان فعلی، او یک درجه بالاتر (= بهتر از) بقیه است.
طناب در یک بریدگی V شکل گیر کرده بود.
ناگهان صدایش را یک درجه بلند کرد.
گروه او دیشب جایزه گرمی دیگری را دریافت کرد.
او انتهای تیر را برید.
نرخ بیکاری در ماه سپتامبر یک پله دیگر افزایش یافت.
nick
بریدگی کوچک
indentation
تورفتگی
برش
scratch
خراش
incision
تراشه
گاز گرفتن
gash
شکاف
slit
نمره
فرورفتگی
dent
گوژ
indent
اسنیک
gouge
علامت
snick
شیار
بریده بریده
groove
قرارداد
slash
اسلات
indenture
هک کردن
cleft
کرف
furrow
ربات
slot
کارخانه
hack
نوک
kerf
خراش دادن
rut
توخالی
rabbet
افسردگی
mill
حفره
nock
سوراخ
scrape
hollow
cavity
