slog
slog - شلختگی
verb - فعل
UK :
US :
سخت کار کردن روی چیزی بدون توقف، به خصوص زمانی که کار سخت، خسته کننده یا کسل کننده است
برای انجام یک سفر طولانی و سخت در جایی، به خصوص پیاده
کاری که زمان و تلاش زیادی می برد و معمولاً خسته کننده است
یک دوره طولانی پیاده روی خسته کننده
سخت کار کردن در یک دوره طولانی، به ویژه انجام کارهایی که سخت یا کسل کننده هستند
to travel or move with difficulty for example through wet sticky soil or snow or when you are very tired
به سختی سفر کنید یا حرکت کنید، برای مثال در خاک مرطوب، چسبنده یا برف، یا زمانی که خیلی خسته هستید
ضربه محکم و اغلب بدون کنترل به توپ
یک دوره تلاش دشوار یا خسته کننده
ضربه ای بسیار سخت و اغلب کنترل نشده
به سختی و سنگین راه رفتن یا سخت کار کردن روی چیزی سخت
کانرز خیس شده، فلپ را باز کرد و داخل آن فرو رفت.
Occasionally he would step down the wicket and slog my straight medium pacer straight and high over my head.
گهگاه از ویکت پایین میرفت و ضرباندار متوسط مستقیم من را مستقیم و بالا روی سرم میکشید.
Of course we shall sometimes feel lonely but we were never meant, grim-faced and tight-lipped, to slog on alone.
البته ما گاهی اوقات احساس تنهایی خواهیم کرد، اما هرگز قرار نبود، با چهره ای عبوس و لب تنگ، تنها بمانیم.
اما پس از آن، 49ers نیز همینطور در سه بازی کاملاً بیمعنی دیگر راه خود را باز میکنند.
And the defense team slogging through hour after hour of technical material grew increasingly annoyed.
و تیم دفاعی که ساعت به ساعت از مطالب فنی استفاده می کرد، به طور فزاینده ای عصبانی می شد.
کامیونی از خط پایین آمد و ما را سوار کرد و جلوی کشتی او توقف کرد.
او هفتههاست که از آن قطعه موسیقی کنار رفته است.
معلم ما را وادار کرد فهرستهای بلند واژگانی را از بین ببریم.
مادرم تمام عمرش را به خاطر ما خرج کرد.
او راه خود را از میان چهار انبوه اتو عبور داد.
من تمام روز را در خیابان های لندن شلوغ کرده ام.
او شروع به کندن راه خود از میان درختان زیر درخت کرد.
هوس کردم واسه امتحان
رهبران حزب در یک مناظره تلویزیونی آن را کنار می گذارند.
من چند روزی است که این انشا را کنار گذاشته ام و هنوز تمام نشده ام.
علیرغم بارش باران، آنها تا شش مایل دیگر در حرکت بودند.
آنها مسیر را زیر باران گرفتار کردند.
سربازان در گل و لای فرو رفتند.
این ترم سخت طولانی بود. خوشحالم که تمام شد.
آخرین تپه قبل از خط پایان، یک شلوغی طولانی بود!
و این یک شعار واقعی از کومار بود.
من از طریق کاغذبازی درهم ریخته شدم.
راهمان را از میان گل و لای رد کردیم.
toil
زحمت کشیدن
labourUK
کار انگلستان
laborUS
نیروی کار ایالات متحده
drudge
طاقت فرسا
تقلا
strive
تلاش کردن
کار کردن
برده
sweat
عرق
plod
تخريب
endeavorUS
تلاش ایالات متحده
endeavourUK
تلاش انگلستان
moil
مولکول
strain
نژاد
travail
درد و رنج
hustle
فشار
plowUS
شخم زدن US
grub
گراب
grind
آسیاب کردن
plug
پلاگین
tug
کشیدن
hump
قوز
graft
پیوند
persevere
استقامت کن
ploughUK
ploughUK
bullock
گاو نر
schlepp
شلپ
دنباله
peg
گیره
peg away
گیره دور
beaver away
بیش از حد دور
skive
اسکیت کردن
idle
بیکار
tiptoe
نوک پا
be lazy
تنبل بودن
سخت نگیر
shirk
شرک کردن
malinger
مالینگر
truant
فراری دادن
برش
scrimshank
اسکریم شانک
skulk
جمجمه
goldbrick
آجر طلا
wag
تکان دادن
play truant
فراری بازی کن
bunk off
تختخواب
اجتناب از کار
از ستون طفره رفتن
play hookey
هوکی بازی کن
نوسان سرب
goof off
مسخره کردن
mitch off
دور زدن
وگ بازی کن
evade one's duty
فرار از انجام وظیفه
laze
تنبلی
آروم باش
walk lightly
آرام راه برو
پوشش
پنهان شدن
tinker
قلع و قمع
dodge
طفره رفتن
پر کردن
