shower
shower - دوش
noun - اسم
UK :
US :
وسیله ای که زیر آن می ایستید تا تمام بدن خود را بشویید
شستن بدن هنگام ایستادن زیر دوش
یک دوره کوتاه باران یا برف
بسیاری از چیزهای سبک کوچک که با هم در هوا می افتند یا می روند
مهمانی که در آن به زنی که قصد ازدواج یا بچه دار شدن دارد هدایایی داده می شود
گروهی از افراد احمق یا تنبل
برای شستن کل بدن در حالی که زیر دوش ایستاده اید
دادن چیزهای زیادی به کسی
چیزهای زیادی را بر روی یک شخص یا مکان پراکنده کند یا به این ترتیب پراکنده شود
a device that releases drops of water through a lot of very small holes and that you stand under to wash your whole body
دستگاهی که قطرات آب را از طریق تعداد زیادی سوراخ بسیار کوچک رها می کند و شما زیر آن می ایستید تا تمام بدن خود را بشویید
عمل شستشو با استفاده از دوش
مکانی، معمولاً در حمام، که در آن دوش قرار دارد
تعداد زیادی اشیاء کوچک یا قطرات مایع از هوا عبور می کند
مقدار زیادی از چیزی
جشنی که برای یک زن درست قبل از ازدواج یا به دنیا آوردن فرزند برگزار می شود، زمانی که برای خانه یا نوزاد آینده اش هدایایی به او می دهند.
a party held for a woman just before she gets married or gives birth to a child when she is given presents for her future home or baby
زمین خوردن یا بیرون آمدن زیر دوش یا مجبور کردن کاری به این کار
دوش گرفتن
یک باران کوتاه یا یک بارش خفیف برف
دوش نیز چیزی است که مانند باران می بارد
وسیله ای که در حین شستن بدن شما آب می پاشد یا عمل شستشو با استفاده از چنین وسیله ای
a device that sprays water on your body while you wash yourself or an act of washing using such a device
مهمانی برای دادن هدایا به کسی که به زودی ازدواج می کند یا پدر و مادر می شود
چیز زیادی به کسی بخشیدن
باران کوتاه یا برف ملایم
برای شستن خود با استفاده از دوش
هفته آینده برای بث دوش می گیریم.
این فقط یک دوش بود، بنابراین ما خیلی خیس نشدیم
شهابسنگهای کربنی بسیار ضعیف اغلب به صورت بارانی از قطعات کوچک با جرمهای گرم سقوط میکنند.
یک دوش بچه
ما هیچ یک از بازی های معمول را در حمام نوزاد انجام ندادیم.
من می خواهم دوباره از هر دوی شما برای هدایای حمام زیبایتان تشکر کنم.
او زیر دوش است.
من تازه از حمام بیرون اومدم
یک اتاق دوش اختصاصی
یک کابین دوش / پرده
یک دوش برقی
یک اتاق هتل با حمام و دوش
داشت داخل دوش می رفت که زنگ در به صدا درآمد.
دوش آب گرم/ سرد
برای دوش گرفتن
دوش گرفتن
shower gel
شامپو بدن
scattered/heavy showers
رگبارهای پراکنده / شدید
April showers
بارش های ماه آوریل
زیر دوش شدید گرفتار شدیم.
امروز بعدازظهر احتمال بارش باران وجود دارد.
rain/snow showers
بارش باران / برف
wintry showers (= of snow)
بارش های زمستانی (= برف)
بارش باران/تگرگ/تگرگ
یک بارش شهابی
بارانی از برگ
بارانی از جرقه های آتش
بارانی از بوسه
حمام عروس/بچه
بعد از بازی، پسرها دوش گرفتند.
صدای دوش در حمام را می شنید.
این طرح ها شامل تغییر امکانات و بلوک های دوش می باشد.
کاناپه را چنان هل داد که به دیوار کوبید و بارانی از گرد و غبار بیرون ریخت.
دانه های سفید در یک دوش آهسته در برابر آسمان آبی به پایین سرازیر شدند.
از کتی دعوتنامه دوش گرفتم.
مراسم حمام عروس معمولا توسط ساقدوش ها برگزار می شود.
دوش خراب است - شما باید حمام کنید.
drizzle
باران ریز و نمناک
downpour
بارش باران
precipitation
ته نشینی
rainfall
تگرگ
hail
باران
طوفان باران
rainstorm
طوفان
ترکیدن
burst
انفجار ابر
cloudburst
سیل
deluge
سقوط
نیم بند
mizzle
رعد و برق
thunderstorm
پاشیدن
sleet
سقوط نور
splatter
مرطوب
تورنت
downfall
قطرات باران
غبار
torrent
رسوب
sprinkle
رانندگی باران
raindrops
باران نور
mist
مه اسکاچ
precip
ریختن
driving rain
آب باران
دوش ها
Scotch mist
افشانه
rainwater
showers
spray
dearth
کمبود
trickle
سرماخوردگی
عدم
خواستن
scarcity
فقر
shortage
بی کفایتی
قحطی
inadequacy
غیبت
deficiency
ناچیز بودن
paucity
خشکسالی
insufficiency
کمیاب بودن
famine
کمبود عرضه
چکه کردن
scantiness
غیر معمول بودن
drought
نیاز
scarceness
حقوق خصوصی
undersupply
نادر بودن
meagreness
دلتنگی
drip
ناکافی بودن
uncommonness
پراکندگی
دریبل زدن
privation
بی نیازی
infrequency
rareness
exiguousness
inadequateness
sparseness
shortfall
dribble
exiguity
destitution