notch

base info - اطلاعات اولیه

notch - بریدگی

noun - اسم

/nɑːtʃ/

UK :

/nɒtʃ/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [notch] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [notch] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [notch] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [notch] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [notch] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [notch] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [notch] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [notch] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [notch] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [notch] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [notch] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [notch] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [notch] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [notch] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [notch] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [notch] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [notch] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [notch] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [notch] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [notch] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [notch] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [notch] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [notch] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [notch] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [notch] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [notch] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [notch] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [notch] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [notch] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [notch] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [notch] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [notch] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [notch] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [notch] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [notch] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [notch] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [notch] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [notch] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [notch] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [notch] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [notch] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [notch] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [notch] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [notch] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [notch] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [notch] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [notch] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [notch] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [notch] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [notch] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [notch] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [notch] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [notch] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [notch] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [notch] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [notch] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [notch] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [notch] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [notch] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [notch] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [notch] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [notch] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [notch] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [notch] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [notch] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [notch] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [notch] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [notch] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [notch] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [notch] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [notch] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [notch] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [notch] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [notch] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [notch] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [notch] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [notch] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [notch] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [notch] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [notch] در گوگل
description - توضیح

  • سطحی در مقیاسی که چیزی را می سنجد، مثلاً کیفیت یا دستاورد

  • a V-shaped cut or hole in a surface or edge


    برش یا سوراخ V شکل در سطح یا لبه

  • a passage between two mountains or hills


    گذرگاهی بین دو کوه یا تپه

  • to cut a V-shaped mark into something especially as a way of showing the number of times something has been done


    برای بریدن علامت V شکل به چیزی، به ویژه به عنوان روشی برای نشان دادن تعداد دفعاتی که کاری انجام شده است

  • to notch something up


    بریدگی چیزی


  • درجه یا سطح در مقیاسی که دستاورد، قیمت و غیره را اندازه می‌گیرد


  • به دست آوردن یا دستیابی به چیزی مهم یا چیزی که به شما برتری نسبت به افراد دیگر می دهد

  • a V-shaped cut in a hard surface


    یک برش V شکل در یک سطح سخت


  • یک سوراخ یا علامت در لبه یک عضو بدن

  • an imaginary point or position in a system of comparing values, where a higher position is better and a lower position is worse


    یک نقطه یا موقعیت خیالی در یک سیستم مقایسه مقادیر، که در آن یک موقعیت بالاتر بهتر و یک موقعیت پایین تر بدتر است.

  • to cut a notch in something


    بریدن بریدگی در چیزی


  • برش در یک سطح سخت

  • an imaginary point or position in a comparison of amounts or values; degree


    یک نقطه یا موقعیت خیالی در مقایسه مقادیر یا مقادیر؛ درجه


  • به دست آوردن یا ثبت چیزی

  • to cut a notch in a hard surface


    برای بریدن یک بریدگی در یک سطح سخت


  • یک نقطه یا موقعیت در یک سیستم که برای مقایسه مقادیر استفاده می شود

  • Grover loosened his belt a notch.


    گروور کمربندش را کمی شل کرد.

  • He raised his chin a notch and swiveled his head at Earl Varney and Floyd Johnson standing half behind him.


    او چانه‌اش را تا حدی بالا آورد و سرش را به سمت ارل وارنی و فلوید جانسون که نیمه پشت سرش ایستاده بودند چرخاند.

  • In fact he was observing a flock of lapwings in a flooded field; his spirits lifted a notch.


    در حقيقت او در حال مشاهده گله‌اي از لاپ‌نگ‌ها در زميني پر آب بود. روحیه اش بالا رفت.

  • Move the broiler rack a notch lower.


    قفسه جوجه های گوشتی را یک درجه پایین تر ببرید.

  • The seemingly perennial crisis that affects agriculture has shifted up a notch in intensity.


    بحران ظاهراً همیشگی که بر کشاورزی تأثیر می‌گذارد، شدت بیشتری پیدا کرده است.

  • You might want to tweak the port speed up a notch, just to see if things run a little faster.


    ممکن است بخواهید سرعت پورت را یک بریدگی افزایش دهید تا ببینید آیا کارها کمی سریعتر کار می کنند یا خیر.

  • Winning the game moved Virginia up a notch in the rankings.


    پیروزی در این بازی ویرجینیا را یک پله در رده بندی ارتقا داد.

  • Then she'd become just another notch on his bedpost - another victory albeit not won with quite his usual ease.


    سپس او فقط یک بریدگی دیگر روی میله تخت او شد - یک پیروزی دیگر، البته نه به راحتی معمولش.

  • There att rows of cycle stands with a cycle jammed into every notch.


    در ردیف‌هایی از چرخه‌ها با یک چرخه در هر شکافی گیر کرده است.

example - مثال
  • The quality of the food here has dropped a notch recently.


    کیفیت غذا در اینجا اخیراً یک درجه کاهش یافته است.

  • My spirits lifted a few notches when I heard the news.


    با شنیدن این خبر روحیه ام چند درجه بالا رفت.

  • They've dropped their prices a notch or two.


    آنها قیمت های خود را یک یا دو درجه کاهش داده اند.

  • For each day he spent on the island he cut a new notch in his stick.


    به ازای هر روزی که در جزیره می گذراند، یک شکاف جدید در چوب خود می برید.

  • She tightened her belt an extra notch.


    کمربندش را یک شکاف اضافی سفت کرد.

  • It's too low—move it up another notch.


    خیلی کم است - آن را یک درجه دیگر به بالا ببرید.

  • The handle fits into a notch on the side of the box.


    دسته در یک شکاف در کنار جعبه قرار می گیرد.

  • The stick has two notches, one at each end.


    چوب دارای دو بریدگی است، یکی در هر انتها.

  • a cardiac notch


    یک بریدگی قلبی

  • Among current players, she is rated a notch above (= is better than) the rest.


    در میان بازیکنان فعلی، او یک درجه بالاتر (= بهتر از) بقیه است.

  • The rope had jammed in a V-shaped notch.


    طناب در یک بریدگی V شکل گیر کرده بود.

  • Suddenly he raised his voice a notch.


    ناگهان صدایش را یک درجه بلند کرد.

  • Her band notched another Grammy Award last night.


    گروه او دیشب جایزه گرمی دیگری را دریافت کرد.

  • He notched the end of the beam.


    او انتهای تیر را برید.

  • The unemployment rate crept up another notch in September.


    نرخ بیکاری در ماه سپتامبر یک پله دیگر افزایش یافت.

synonyms - مترادف
  • nick


    بریدگی کوچک

  • indentation


    تورفتگی

  • cut


    برش

  • scratch


    خراش

  • incision


    تراشه


  • گاز گرفتن

  • gash


    شکاف

  • slit


    نمره


  • فرورفتگی

  • dent


    گوژ

  • indent


    اسنیک

  • gouge


    علامت

  • snick


    شیار


  • بریده بریده

  • groove


    قرارداد

  • slash


    اسلات

  • indenture


    هک کردن

  • cleft


    کرف

  • furrow


    ربات

  • slot


    کارخانه

  • hack


    نوک

  • kerf


    خراش دادن

  • rut


    توخالی

  • rabbet


    افسردگی

  • mill


    حفره

  • nock


    سوراخ

  • scrape


  • hollow



  • cavity



antonyms - متضاد
  • closing


    بسته شدن

  • closure


    بسته

  • blockage


    انسداد

  • obstruction


    بن بست

  • occlusion


    جامد

  • impasse


    مانع


  • سد


  • نقطه اتصال

  • barricade


    مسدود کردن

  • juncture


  • blocking


لغت پیشنهادی

appropriating

لغت پیشنهادی

beadle

لغت پیشنهادی

hapless