lied
lied - دروغ گفت
noun - اسم
UK :
US :
قرار گرفتن یا حرکت در موقعیت افقی روی یک سطح
If something lies in a particular place position or direction it is in that place position or direction
اگر چیزی در مکان، موقعیت یا جهت خاصی باشد، در آن مکان، موقعیت یا جهت است
خارج شدن
If responsibility blame a decision a choice etc. lies with someone they have responsibility must make the decision etc.
اگر مسئولیت، سرزنش، تصمیم، انتخاب و... متوجه کسی باشد، مسئولیت دارد، باید تصمیم بگیرد و غیره.
When the dead body of an important person lies in state it is arranged so that the public can see and honour it before it is buried
هنگامی که جسد یک شخص مهم در حالت خوابیده است، به گونه ای تنظیم می شود که مردم بتوانند قبل از دفن آن را ببینند و احترام کنند.
گفتن یا نوشتن چیزی که درست نیست به منظور فریب دادن کسی
چیزی که شما می گویید و می دانید درست نیست
If something lies in a particular place position condition or direction it is in that place position condition or direction
اگر چیزی در مکان، موقعیت، وضعیت یا جهت خاصی قرار دارد، در آن مکان، موقعیت، وضعیت یا جهت است
گفتن چیزی که درست نیست برای فریب دادن
دراز کشیدن در رختخواب
دراز کشیدن در ساحل
به پهلو دراز بکشم
گربه ای جلوی آتش دراز کشیده بود.
او شب ها بیدار دراز می کشد و نگران است.
خودکاری روی میز گذاشته بود.
یک جفت کفش قدیمی تان در پایین کمد لباس خوابیده است.
این رودخانه در 30 کیلومتری جنوب قرار دارد.
این تیم در رده سوم لیگ قرار دارد.
در اینجا جسد مری تیلور (= اینجا جایی است که مری تیلور دفن شده است) نهفته است.
چندین خانه خالی در شهر وجود دارد.
شهر ویران شده بود.
کشتی در نزدیکی سواحل اسپانیا قرار دارد.
سخت ترین بخش رقابت هنوز در پیش روی ماست.
Responsibility for the disaster must ultimately lie with the government.
مسئولیت این فاجعه باید در نهایت بر عهده دولت باشد.
تقصیر کجاست؟
هزاران نفر در حالی که جسد او در حالت خوابیده بود برای ادای احترام آمدند.
به من دروغ میگی؟
به او اعتماد نکنید - او دروغ می گوید.
من فکر می کنم که او در مورد سن خود دروغ می گوید.
وقتی گفتم از مدل موی او خوشم می آید دروغ گفتم.
مکانیک به پشت زیر ماشین من دراز کشیده بود.
دوست دارم جلوی آتش دراز بکشم و بخوانم.
رودخانه در 40 مایلی جنوب ما قرار دارد.
شما نباید آن چک را در اطراف (= نه در جای خود) بگذارید.
هر دو شاهد در مورد آنچه اتفاق افتاده به پلیس دروغ گفتند.
او به دروغ از مقابل نگهبانان گذشت.
گزارش او پر از دروغ و اطلاعات نادرست است.
fibbed
الیاف دار
fabricated
ساخته شده
prevaricated
غیر متغیر
dissimulated
تقلبی شده
deceived
فریب خورده
deluded
توهم زده
falsified
جعل شده است
misled
گمراه شده است
bluffed
بلوف زد
exaggerated
اغراق آمیز
misrepresented
اشتباه ارائه شده است
conned
مغلوب
dissembled
متلاشی شد
equivocated
مبهم شده
hoaxed
کلاه بردار
hoodwinked
اطلاعات غلط
misinformed
شهادت دروغ
perjured
تظاهر کرد
pretended
فریب خورد
beguiled
گمراه شده
duped
اشتباه گفت
misguided
اشتباه گفته
misspoke
اشتباه بیان شده است
misspoken
گلوله زده
misstated
تحریف شده است
tricked
قسم خورد
bulled
قسم خورده
distorted
لکه دار
forswore
forsworn
fudged