blue
blue - آبی
adjective - صفت
UK :
US :
داشتن رنگ آسمان یا دریا در یک روز خوب
غمگین و بی امید
جوک های آبی، داستان ها و غیره در مورد رابطه جنسی هستند، به گونه ای که ممکن است برخی افراد را آزار دهد
رنگ آسمان یا دریا در یک روز خوب
someone who has represented Oxford or Cambridge University at a sport or the title given to such a person
کسی که نماینده دانشگاه آکسفورد یا کمبریج در یک رشته ورزشی بوده است یا عنوانی که به چنین شخصی داده شده است
از رنگ آسمان بدون ابر در یک روز روشن، یا نوع تیره تر یا روشن تر از این
نشان دادن یا ذکر فعالیت جنسی به گونه ای که باعث رنجش بسیاری از افراد شود
احساس یا نشان دادن غم
(از گوشت) پخته شده به طوری که هنوز خیلی سرخ است
رنگ آسمان بدون ابر در یک روز روشن، یا نوع تیره تر یا روشن تر از این
a person who has played a sport for Oxford University against Cambridge University or for Cambridge University against Oxford University or the title given to him or her for this
شخصی که برای دانشگاه آکسفورد در مقابل دانشگاه کمبریج یا برای دانشگاه کمبریج در مقابل دانشگاه آکسفورد ورزش کرده است یا عنوانی که به این دلیل به او داده شده است.
مشاجره با کسی
(از) رنگ آسمان در روز روشن و روشن
sad; unhappy
غمگین؛ ناراضی
Thousands of fertilized sea urchin eggs, starfish and blue clams returned to Earth with the astronauts.
هزاران تخم توتیای دریایی بارور شده، ستاره دریایی و صدف آبی همراه با فضانوردان به زمین بازگشتند.
درون این جعبه، برآمدگی های داغ و قرمز گوشته از کنار فرورفتگی های سرد و آبی عبور کردند.
Carrie's bright blue eyes mirrored her good health and she hummed happily to herself as she brushed down her best coat.
چشمان آبی روشن کری نشان دهنده سلامتی او بود و در حالی که بهترین کتش را پایین می کشید، با خوشحالی برای خودش زمزمه کرد.
شوخی های او برای اکثر مخاطبان بیش از حد آبی است.
The man who shot Richard had grey hair and was wearing a black leather jacket a blue jumper and jeans.
مردی که به ریچارد شلیک کرد موهای خاکستری داشت و کت چرمی مشکی، جامپر آبی و شلوار جین به تن داشت.
زبان آبی
قوانین آبی و فیلم های آبی وجود دارد.
دیشب بچه ها را در حال تماشای یک فیلم آبی در ویدیو پیدا کردم.
دود آبی از توپ در حال چرخش بیرون آمد.
یک ژاکت آبی تیره
piercing blue eyes
چشم های آبی نافذ
خورشید درخشان در آسمان آبی روشن می درخشید.
چشمانش آبی تیره بود.
می خواست موهایش را آبی رنگ کند.
یک پیراهن آبی
یک جامپر آبی سرمه ای
چشمان آبی روشن او
His lips were turning blue.
لب هایش داشت آبی می شد.
دستانش از سرما آبی بود.
او در تمام هفته احساس آبی داشت.
یک فیلم آبی
blue states/counties
ایالت ها/شهرستان های آبی
رای دهندگان می خواهند آب آبی شفاف را بین احزاب اصلی ببینند.
آنها نتوانستند آب شفاف آبی بین خود و رقبای خود قرار دهند.
می تونی تا زمانی که صورتت آبی شد بحث کنی، اما نظر من را عوض نمی کنی.
باد در را بست.
هر دو نامزد شلوار جین آبی پوشیده بودند.
آنها آبی تند را برای دیوارها انتخاب کردند.
یک پیراهن آبی رنگ و رو رفته
چشم های آبی کم رنگ
دستانش از سرما آبی بود (= کمی آبی از سرما).
یک شوخی آبی
یک فیلم/فیلم آبی
طنز او برای سلیقه من کمی آبی است.
از زمانی که او را ترک کرده، کمی آبی شده است.
وسط خیابون با همسرش آبی بود.
او چشمهای آبی دارد.
من نمی دانم چه مشکلی دارد - من فقط احساس آبی دارم.
azure
لاجوردی
cerulean
سرولن
cobalt
کبالت
navy
نیروی دریایی
sapphire
یاقوت کبود
indigo
نیلی
sky-blue
آبی آسمانی
turquoise
فیروزه
ultramarine
اولترامارین
aquamarine
آکوامارین
saxe
ساکس
teal
سبز رنگ
cobalt blue
آبی کبالتی
cyan
فیروزه ای
beryl
بریل
blue-gray
خاکستری آبی
blue-green
سبز آبی
Cambridge blue
آبی کمبریج
lapis lazuli
سنگ لاجورد
navy blue
آبی سرمه ای
Oxford blue
آبی آکسفورد
royal
سلطنتی
saxe blue
آبی ساکسی
teal blue
رنگ دریایی
از رنگ دریا
از رنگ آسمان
سیانیک
آبی روشن
cyanic
آبی تیره
خوشحال
cheery
شاد
blissful
سعادتمند
cheerful
بشاش
خوشحالم
joyful
شادی آور
joyous
خوشحال کننده
delighted
با نشاط
jubilant
خوش بینانه
jolly
خوشبین
merry
شناور
optimistic
خوشحال شد
upbeat
همجنس گرا
buoyant
تشویق شد
gladdened
سرخوش
دل انگیز
encouraged
چهچه
gleeful
شناور شد
elated
محتوا
heartened
راضی
chirpy
برش دهنده
buoyed
آفتابی
دلسوزی
contented
lighthearted
chipper
satisfied
gladsome
jovial
sunny
blithe
