ambiguity
ambiguity - گنگ
noun - اسم
UK :
US :
مبهم
بدون ابهام
به طور مبهم
---
وضعیت نامشخص بودن، گیج کننده یا قطعی نبودن، یا چیزهایی که این اثر را ایجاد می کنند
(an example of) the fact of something having more than one possible meaning and therefore possibly causing confusion
(نمونه ای از) واقعیت چیزی بیش از یک معنی ممکن است و بنابراین احتمالاً باعث سردرگمی می شود
وضعیت یا بیانیه ای که نامشخص است، زیرا می توان آن را به بیش از یک روش درک کرد
Intentional ambiguity is the use of language or images to suggest more than one meaning at the same time esp. in a poem.
ابهام عمدی عبارت است از استفاده از زبان یا تصاویر برای نشان دادن بیش از یک معنا به طور همزمان. در یک شعر
a situation in which something has more than one possible meaning and may therefore cause confusion or an example of this
وضعیتی که در آن چیزی بیش از یک معنی ممکن است و بنابراین ممکن است باعث سردرگمی شود، یا مثالی از این
وضعیت نامطمئن بودن
تجزیه کننده های پایین به بالا بسیار مستعد مشکلات ناشی از ابهام واژگانی هستند.
بنابراین، ردی از ابهام در داده ها می تواند میزان موفقیت را کاهش دهد.
با آسیاب کردن دانه های قهوه به ابهامات کوچکتر زندگی فکر کرد.
The design of policy has to take into account the ambiguity of the welfare analysis outlined in the previous section.
طراحی خط مشی باید ابهام تجزیه و تحلیل رفاهی را که در بخش قبل بیان شد در نظر بگیرد.
But they recognised the ambiguities, and based their paper on wider evidence and were prompted by concern for conservation.
اما آنها ابهامات را تشخیص دادند و مقاله خود را بر اساس شواهد گسترده تری استوار کردند و نگرانی در مورد حفاظت از آنها را برانگیخت.
این توصیف تا حدی مدیون صدای عجیب و غریب آن قدمت و تا حدودی ابهام است.
برای جلوگیری از ابهام، تعاریف واضح بنویسید.
بسیاری از طنز به ابهام بستگی دارد.
چندین تناقض و ابهام در سخنان او وجود داشت.
شما باید ابهام موضع من را درک کنید.
همیشه ابهامی در مورد آنچه واقعاً اتفاق افتاده وجود خواهد داشت.
انتخاب نادرست کلمات باعث ابهام خواننده می شود.
در این گفته تا حدی ابهام وجود دارد.
در صحبت های او ابهامی وجود داشت.
آنها مجبور شدند برای رفع ابهام برخی از عبارت های سند را تغییر دهند.
ابهام ذاتی زبان
ما خواهان رفع هرگونه ابهام در مورد مطالبات خود هستیم.
ابهاماتی در قانون وجود دارد.
این اولین قدم برای روشن شدن مسائل است، اما هنوز ابهامات زیادی وجود دارد.
هنوز ابهاماتی در قرارداد وجود دارد.
شما باید هرگونه ابهام در مورد هدف اساسی آژانس را برطرف کنید.
ambiguousness
ابهام
enigma
معما
vagueness
غیرقابل تشخیص
abstruseness
غیر قابل وصف بودن
inscrutability
تیرگی
inscrutableness
مرموز بودن
murkiness
سحابی
mysteriousness
کج بودن
nebulosity
انحراف
nebulousness
کدورت
obliqueness
تاریکی
obliquity
گیجی
obscurity
عدم دقت
opacity
نامشخص بودن
opaqueness
عدم شفافیت
دوگانگی
haziness
مبهم بودن
imprecision
عدم قطعیت
indistinctness
نفوذ ناپذیری
unclearness
ابری
equivocalness
پیچیدگی
equivocation
نامفهوم بودن
obscureness
نامفهومی
uncertainty
impenetrability
indefiniteness
cloudiness
complexity
intricacy
incomprehensibility
unintelligibility
clarity
وضوح
clearness
شفافیت
definiteness
قطعیت
explicitness
صراحت
certainty
یقین - اطمینان - قطعیت
unambiguity
عدم ابهام
obviousness
آشکار بودن
unambiguousness
بدون ابهام
plainness
ساده بودن
lucidity
دقت، درستی
precision
دقت
exactness
زلالی
limpidity
قابل درک بودن
transparency
مستقیم بودن
comprehensibility
قابل پیش بینی بودن
directness
تعریف
predictability
انسجام
سادگی
preciseness
تیزبینی
predictableness
قابل فهم بودن
lucidness
بیان
coherence
قابلیت رمزگشایی
simplicity
غیر قابل انکار
perspicuity
توضیح پذیری
perspicuousness
intelligibility
articulateness
straightforwardness
decipherability
unmistakability
explicability