angel

base info - اطلاعات اولیه

angel - فرشته

noun - اسم

/ˈeɪndʒl/

UK :

/ˈeɪndʒl/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [angel] در گوگل
description - توضیح
  • a spirit who is God’s servant in heaven and who is often shown as a person dressed in white with wings


    روحی که بنده خدا در بهشت ​​است و اغلب به صورت فردی سفید پوش با بال نشان داده می شود.


  • کسی که خیلی مهربان، خیلی خوب یا خیلی زیباست

  • used when asking someone to help you or when thanking someone for helping you


    هنگامی که از کسی درخواست می کنید که به شما کمک کند یا زمانی که از کسی برای کمک به شما تشکر می کنید استفاده می شود


  • کسی که به کسب و کارهای جدید پول می دهد، اغلب در ازای سهمی از شرکت

  • a spiritual being in some religions who is believed to be a messenger of God, usually represented as having a human form with wings


    موجودی روحانی در برخی از ادیان که اعتقاد بر این است که فرستاده خداست که معمولاً به شکل انسانی با بال نشان داده می شود.


  • کسی که خیلی خوب، کمک کننده یا مهربان است


  • وقتی با کسی صحبت می کنید که خیلی دوست دارید و خیلی خوب می شناسید استفاده می شود


  • یک فرد ثروتمند که در یک شرکت جدید سرمایه گذاری می کند

  • in some religious traditions, a being in heaven who serves God, often represented in art as a human with wings


    در برخی از سنت های مذهبی، موجودی در بهشت ​​که خدا را خدمت می کند، اغلب در هنر به عنوان یک انسان با بال نشان داده می شود.

  • An angel is also someone who is very good or kind


    فرشته نیز کسی است که بسیار خوب یا مهربان است

  • →  angel investor


    → فرشته سرمایه گذار

  • Some one possibly all angels, is smiling on them.


    یکی، احتمالاً همه فرشتگان، به آنها لبخند می زند.

  • The Lord supplied nourishment at the hands of an angel.


    خداوند غذا را به دست فرشته ای فراهم کرد.

  • Primo asks if she was playing an angel, like the angel children in the movie.


    پریمو از او می پرسد که آیا نقش یک فرشته را بازی می کرد، مثل بچه های فرشته در فیلم؟

  • Bernie, you're an angel. What would I do without you?


    برنی، تو یک فرشته هستی من بدون تو چه کار می کردم؟

  • Monsters resuscitate with the same alacrity as angels.


    هیولاها با همان شعور فرشته ها احیا می کنند.

  • Goodnight, angel.


    شب بخیر فرشته

  • The angels had told her to do things discreetly, not to make a big show of generosity or kindness.


    فرشتگان به او گفته بودند که کارها را با احتیاط انجام دهد، نه اینکه نمایش بزرگی از سخاوت و مهربانی انجام دهد.

example - مثال
  • a host of angels


    انبوهی از فرشتگان

  • John is no angel, believe me (= he does not behave well).


    جان فرشته نیست، باور کن (= او رفتار خوبی ندارد).

  • Mary’s children are little angels.


    فرزندان مریم فرشته های کوچکی هستند.

  • I could hardly see Lisa in the role of ministering angel.


    من به سختی می توانستم لیزا را در نقش فرشته خدمتگزار ببینم.

  • Thanks Dad you're an angel.


    ممنون بابا، تو یه فرشته هستی

  • Be an angel and make me a cup of coffee.


    یک فرشته باش و برای من یک فنجان قهوه درست کن.

  • When will the angels get their money back?


    فرشتگان چه زمانی پول خود را پس خواهند گرفت؟

  • They started the business with the help of $2 million supplied by angel investors.


    آنها این تجارت را با کمک 2 میلیون دلاری که توسط سرمایه گذاران فرشته تامین شد، شروع کردند.

  • She looks like an angel.


    او شبیه یک فرشته است.

  • a singer who has the voice of an angel


    خواننده ای که صدای یک فرشته را دارد

  • She wore a white costume with big furry angel wings.


    او یک لباس سفید با بالهای فرشته خزدار پوشیده بود.

  • a book about anti-heroes and fallen angels


    کتابی در مورد ضد قهرمانان و فرشتگان سقوط کرده

  • He liked to think of himself as an avenging angel fighting for justice.


    او دوست داشت خود را فرشته ای انتقام جوی تصور کند که برای عدالت می جنگد.

  • We lay back in the snow and made snow angels (= a shape made by moving your arms and legs back and forward while lying in snow).


    پشت برف دراز کشیدیم و فرشتگان برفی ساختیم (= شکلی که با حرکت دادن دست ها و پاها به عقب و جلو در حالی که در برف دراز کشیده اید) ساخته می شود.

  • According to the Bible, an angel told Mary that she would have God's son Jesus.


    طبق کتاب مقدس، فرشته ای به مریم گفت که او پسر خدا، عیسی را خواهد داشت.

  • Be an angel and help me with this.


    یک فرشته باش و در این امر به من کمک کن.

  • What's the matter angel?


    چی شده فرشته؟

  • Come along my angels, time for bed.


    بیایید، فرشته های من، وقت خواب است.

  • Wealthy individual investors, known as angels, differ from lenders in that they want a stake in your business.


    سرمایه گذاران فردی ثروتمند که به عنوان فرشته شناخته می شوند، با وام دهندگان تفاوت دارند زیرا می خواهند در تجارت شما سهمی داشته باشند.

  • You’re an angel to bring me this coffee.


    تو فرشته ای هستی که این قهوه را برایم بیاوری.

synonyms - مترادف

  • روح

  • cherub


    کروبی

  • seraph


    سراف

  • apparition


    ظهور

  • archangel


    فرشته بزرگ

  • guardian


    نگهبان

  • messenger


    پیام رسان

  • specterUS


    specterUS

  • spectreUK


    spectreUK

  • sprite


    جن

  • divine messenger


    رسول الهی


  • حضور

  • umbra


    چتر

  • divine being


    موجود الهی

  • guardian spirit


    روح نگهبان

  • heavenly messenger


    رسول آسمانی

  • messenger of God


    رسول خدا

  • celestial being


    موجود آسمانی

  • God's messenger


    فرشته ی محافظ

  • guardian angel


    موجود بهشتی

  • heavenly being


    موجود مقدس


  • موجود فراطبیعی

  • supernatural being


    موجود معنوی


antonyms - متضاد
  • devil


    شیطان

  • hellhound


    سگ جهنمی

  • adversary


    حریف

  • archfiend


    archfiend

  • beast


    جانور

  • Beelzebub


    بلزبوب

  • dastard


    بدبخت

  • demon


    دیو

  • diablo


    دیابلو

  • dybbuk


    دیبوک

  • evil


    بد

  • fiend


    جهنم

  • hellion


    لوسیفر

  • imp


    مفیستوفل

  • lucifer


    هیولا

  • Lucifer


    خون آشام

  • Mephistopheles


    نوزاد وحشتناک

  • monster


    روح شیطانی

  • Satan


    شاهزاده تاریکی

  • shaitan


  • vampire


  • enfant terrible


  • evil one


  • evil spirit


  • Prince of Darkness


لغت پیشنهادی

welded

لغت پیشنهادی

affidavit

لغت پیشنهادی

semblance