shall

base info - اطلاعات اولیه

shall - باید

modal verb - فعل معین شرطی

/ʃəl/

UK :

/ʃəl/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [shall] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • This time next week I shall be in Scotland.


    این بار هفته آینده در اسکاتلند خواهم بود.

  • We shan't be gone long.


    ما خیلی وقته نخواهیم رفت

  • I said that I should be pleased to help.


    گفتم خوشحال میشم کمک کنم.

  • Shall I send you the book?


    کتاب رو برات بفرستم؟

  • What shall we do this weekend?


    آخر این هفته چه کنیم؟

  • Let's look at it again shall we?


    بیایید دوباره به آن نگاه کنیم، درست است؟

  • He is determined that you shall succeed.


    او مصمم است که شما موفق شوید.

  • Candidates shall remain in their seats until all the papers have been collected.


    کاندیداها تا زمان جمع آوری کلیه مدارک در صندلی های خود می مانند.

  • I’ll (= I will) be late


    من (= من) دیر خواهم شد

  • ‘You’ll (= you will) apologize immediately.’


    شما (= شما) فورا عذرخواهی خواهید کرد.

  • ‘No I won’t!’


    نه نمی خواهم!

  • What shall I wear to the party?


    در مهمانی چه بپوشم؟

  • Shall we order some coffee?


    یه قهوه سفارش بدیم؟

  • I’ll drive shall I?


    من رانندگی خواهم کرد، آیا؟


  • آیا دوست دارید در این مورد به شما کمک کنم؟

  • Can I give you a hand?


    می توانم به شما کمک کنم؟

  • Can I help you with that?


    آیا می توانم در این مورد به شما کمک کنم؟

  • Shall I carry that for you?


    آیا آن را برای شما حمل کنم؟

  • Would it help if I spoke to Julie before you call her?


    آیا اگر قبل از اینکه با جولی تماس بگیری با او صحبت کنم کمکی می کند؟

  • Let me take your bag.


    بذار کیفت رو بردارم

  • If there's anything I can do (to help), let me know.


    اگر کاری می توانم انجام دهم (برای کمک) به من اطلاع دهید.

  • That's very kind/​nice/​generous/​thoughtful of you. Thank you.


    این بسیار مهربان / خوب / سخاوتمندانه / متفکر است. متشکرم.

  • It's all right thank you. I can manage/​do it.


    مشکلی نیست، ممنون من می توانم آن را مدیریت کنم / انجام دهم.

  • Thanks. That would be very helpful.


    با تشکر. کمک بزرگی خواهد بود.

  • He can speak three languages.


    او می تواند به سه زبان صحبت کند.

  • She will try and visit tomorrow.


    او سعی خواهد کرد و فردا دیدار خواهد کرد.

  • You must find a job.


    باید کار پیدا کنی

  • You ought to stop smoking.


    شما باید سیگار را ترک کنید

  • I used to smoke but I gave up two years ago.


    من سیگار می کشیدم اما دو سال پیش آن را ترک کردم.

  • Can I invite Mary?


    آیا می توانم مریم را دعوت کنم؟

  • Should I have invited Mary?


    آیا باید مریم را دعوت می کردم؟

synonyms - مترادف
antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

stirring

لغت پیشنهادی

which

لغت پیشنهادی

always