mostly
mostly - اغلب
adverb - قید
UK :
US :
برای صحبت در مورد اکثر اعضای یک گروه، بیشتر موقعیت ها، بیشتر قسمت های چیزی و غیره استفاده می شود
به طور عمده
در درجه یا مقدار زیاد
I drink sugar-free colas, mostly.
من بیشتر نوشابه های بدون قند می نوشم.
در واقع اوون بیشتر به زینب فکر می کرد.
افراد حاضر در تئاتر بیشتر دانشجویان دانشگاه بودند.
بیشتر خانههای شهر در زیرزمینهای خود مقداری آب دریافت میکنند که بیشتر به دلیل نشت باران است.
The 11 men they arrested were mostly footsoldiers: the generals were among the 12 women also caught.
11 مردی که آنها دستگیر کردند اکثراً سرباز بودند: ژنرال ها در میان 12 زن دستگیر شده بودند.
مه در حال حاضر بیشتر برداشته شده بود.
کامپیوتر بیشتر انتخاب می کند.
بیشتر افراد مسن هستند، یعنی جوامع ما در حال مرگ هستند.
من بیشتر کارهای منشیری انجام می دهم.
The birds are mostly static, and still shown in profile - a single figure on each page with no background.
پرندگان اغلب ثابت هستند و همچنان در نمایه نشان داده می شوند - یک شکل در هر صفحه بدون پس زمینه.
دانشآموزان اینجا بیشتر سوئیسی و آلمانی هستند، اما گاهی اوقات ما چند ژاپنی هم میگیریم.
اما بیشتر آهنگها به اندازهای جهانی هستند که برای بسیاری از مردم کاربرد دارند.
بیشتر در مورد بچه ها صحبت می کنیم.
او بیشتر رمان می نویسد، اما کتاب شعر هم منتشر کرده است.
سس بیشتر خامه ای است.
ما اکثرا یکشنبه ها بیرون هستیم.
درآمد 18 درصد رشد کرد که بیشتر به دلیل افتتاح 33 فروشگاه جدید بود.
نقاشی ها بیشتر از طبیعت بی جان تشکیل شده اند.
دفع زباله های خطرناک بیشتر توسط بخش دولتی انجام می شود.
در اینجا انگورها بیشتر در ارتفاع زیر 100 متر از سطح دریا رشد می کنند.
بیشتر در رستوران غذا می خورد.
مردم بیشتر سبزیجات خود را پرورش می دادند.
او بیشتر مرا با نام خانوادگی صدا می کند.
در شهرهای کوچکتر، اکثراً (= معمولاً) شبها بسیار ساکت است.
گروه اکثرا (= بیشتر آنها) نوجوان هستند.
به نظر می رسید که داستان عمدتاً واقعی است.
این گروه اکثراً نوجوانان و با چند فرزند کوچکتر هستند.
تا حد زیادی
chiefly
عمدتا
به طور عمده
در درجه اول
principally
اصولا
predominantly
به طور گسترده
broadly
بطور قابل ملاحظه ای
substantially
در مجموع
altogether
اساسا
بطور کلی
بسیار
روی هم رفته
در بیشتر موارد
به عنوان یک قانون
بالاتر از همه
تقریبا به طور کامل
در اصل
در کل
به طور کلی
معمولا
تا اندازه زیادی
بخصوص
اول از همه
به طور موثر
commonly
fundamentally