dawn
dawn - سپیده دم
noun - اسم
UK :
US :
زمانی در ابتدای روز که نور برای اولین بار ظاهر می شود
اگر روز یا صبح طلوع کند، شروع می شود
اگر یک دوره زمانی یا موقعیتی طلوع کند، شروع می شود
اگر احساس یا ایده ای طلوع کرد، برای اولین بار است که آن را دارید
دوره ای در روز که نور خورشید در آسمان ظاهر می شود
شروع یک دوره زمانی یا شروع چیزی جدید
از صبح زود تا شب
اگر یک روز یا دوره زمانی طلوع کند، شروع می شود
شناخته شدن یا آشکار شدن
(از یک روز یا دوره زمانی) برای شروع
اما حتی در ساعت 6:30 شب، ممکن است سپیده دم باشد.
پرنده گاوچران در سحر تخم می گذارد.
یک روز صبح او در سپیده دم برخاست و از تپه Ballymacadoyle، پشت قلعه بالا رفت.
Eck therefore had a whole night's steaming to put himself a hundred miles from the sinking before submerging at dawn.
بنابراین اک یک شب کامل بخار داشت تا قبل از غرق شدن در سپیده دم، صد مایلی از غرق شدن فاصله بگیرد.
با شروع از خواب بیدار شد، در نیمه روشن خاکستری سپیده دم دراز کشید و متعجب بود که کجاست.
این امید بود که او را در سپیده دم و صبح زود نگه داشته بود.
تقریبا تا سحر صحبت کردیم.
در آنجا یک شب را در مسافرخانه یونچون گذراندیم و تا سحر منتظر ماندیم تا از آنجا فرار کنیم.
از سحر شروع به کار می کنند.
It's almost dawn.
نزدیک سحر است.
با سپیده دم (= همانطور که اولین نور دیده می شد) به سیدنی رسیدیم.
درست قبل از سحر از خواب بیدار شدم.
summer’s early dawns
سحرهای اولیه تابستان
از صبح تا غروب (= صبح تا شب) کار می کند.
هواپیما بلند شد و لندن را در سپیده دم آبی مایل به خاکستری پشت سر گذاشت.
طلوع تمدن/زمان/تاریخ
صلح طلوع جدیدی را در تاریخ کشور رقم زد.
طلوع عصر طلایی در هنر اروپا
سحر باید بلند شوم.
سپیده دم بر دره در حال طلوع بود.
او در یک سحر باشکوه دیگر از خواب بیدار شد.
همیشه به استقبال سحر برمی خاست.
هفته آینده برای شب های سرد و سحرهای مه آلود در کوهستان آماده باشید.
مهمات در حمله سحرگاهی به خانه کشف و ضبط شد.
ما شاهد آغاز یک دوره جدید هستیم.
این موفقیت ناگهانی ممکن است یک طلوع کاذب باشد.
This appointment marked the dawn of a productive era in her scientific career.
این انتصاب سرآغاز دوران پرباری در حرفه علمی او بود.
سحر از خواب بیدار شدیم.
چون سپیده دم (= شروع شد) رفتیم.
سحرگاه راه افتادیم.
فروریختن دیوار برلین سرآغاز عصر جدیدی در تاریخ اروپا بود.
هفت روز هفته از صبح تا غروب کار می کردیم.
درست زمانی که روز طلوع می کرد از خانه بیرون رفت.
در اواخر دهه 1970، عصر کامپیوترهای شخصی آغاز شد.
به تدریج حقیقت در مورد او آشکار شد.
It eventually dawned that he wouldn't be coming back.
بالاخره معلوم شد که دیگر برنمی گردد.
طلوع عصر دیجیتال
شکل. رایانه ها طلوع عصر جدیدی را نشان می دهند.
وینستون در حالی که روز در حال طلوع بود خانه خود را ترک کرد.
sunrise
طلوع خورشید
daybreak
سپیده دم
daylight
نور روز
cockcrow
خروس
sunup
آفتاب
صبح
dawning
شفق قطبی
aurora
سبک
روز
روز بهار
روشن
morn
تعطیلات روز
dayspring
صبح زود
اوایل روشن
نگاه روز
اولین رژگونه
ساعات اولیه
نگاه کردن به روز
دم صبح
اولین چیز در صبح
first blush
شکاف سپیده دم
wee hours
نیمه روشن
day peep
روز نگاه کردن
سرخ شدن صبح
daytime
half-light
day-peep
dawnlight
dusk
غروب
nightfall
شب
sundown
غروب آفتاب
sunset
تاریکی
عصر
تمام کردن
eventide
تنظیمات
گرگ و میش
غمگین
twilight
کرپوسکول
gloaming
حتی سقوط
crepuscule
تاریک
شام
eve
evo
evenfall
تعطیلی روز
نیمه شب
vespers
زمان خواب
evo
پایان روز
شب نشینی
nighttime
ساعت ها تاریکی
midnight
مرده شب
bedtime
دود ریزش
day's end
ساعت های کوچک
ساعت مسحور کننده
nighttide
nightbreak
smokefall
small hours
witching hour
