payoff
payoff - بازده
N/A - N/A
UK :
US :
مزیت یا سودی که در نتیجه انجام کاری به دست می آورید
پرداختی که اغلب به صورت غیرقانونی به شخصی انجام می شود تا از ایجاد مشکل برای شما جلوگیری کند
پرداختی به کسی که مجبور به ترک شغلش می شود
یک نتیجه خوب از یک طرح خاص، پروژه و غیره
پرداختی که به کسی انجام می شود تا از ایجاد مشکل جلوگیری شود
نتیجه مجموعه ای از اقدامات، یا توضیحی در پایان چیزی
money paid to someone especially so that they do not cause trouble or so that they will do what you want
پولی که به کسی پرداخت می شود، مخصوصاً برای اینکه مشکلی ایجاد نکند یا کاری را که شما می خواهید انجام دهد
نتیجه ای که به شما برای تلاش یا کارتان پاداش می دهد
پولی که به کسی برای کاری که میخواهید انجام دهید یا مشکلی برای شما ایجاد نکند پرداخت میشود
money that is paid to someone so that they do not cause trouble or to persuade them to leave their job
پولی که به کسی پرداخت میشود تا مشکلی ایجاد نکند یا او را متقاعد کند که کارش را ترک کند
money received from a business arrangement or an investment
پول دریافت شده از یک ترتیب تجاری یا سرمایه گذاری
مزیتی که در نتیجه یک تصمیم، مجموعه ای از اقدامات و غیره به دست می آید.
گفته میشد که رهبران اتحادیهها حقوق هنگفتی از روسای شرکت دریافت کردهاند.
در اینجا پاداش یا بازده به صورت منفی عمل می کند و نوعی مجازات است.
Tax policy would be ruled by stubborn one-third minorities, many among them cruising for policy payoffs to drop their opposition.
سیاست مالیاتی توسط یک سوم اقلیتهای سرسخت اداره میشود، که بسیاری از آنها برای دستکم کردن مخالفتهای خود به دنبال سود سیاست هستند.
چنین سوئیچهایی بین دو شکل تقلیلگرایی بازدههای متعددی دارد.
سود میخانه در ازای لطف اعطا شده بود.
اما شرکت ها باید تصمیم بگیرند که آیا بازده ارزش تلاش را دارد یا خیر.
بازده شما برای اینکه اجازه دهید این ترس ها بر شما غلبه کنند چیست؟
بازده سالها تحقیق، میکروسکوپی است که بهتر از همه رقبای خود عمل میکند.
ادعا شده است که نماینده کنگره از یک دلال اسلحه پاداش مخفی دریافت کرده است.
پس از سال ها مطالعه، قرار است بازده کار خوبی باشد.
او دریافت هرگونه رشوه یا بازدهی را برای اعطای یک قرارداد بزرگ به شرکت تکذیب کرد.
برای پذیرش/دریافت سود
مطالبه/مذاکره برای بازده
اگر قرارداد او فسخ شود، او در صف بازپرداخت 1.2 میلیون دلاری خواهد بود.
پیشبینی میشود که این معامله 160000 دلار سود داشته باشد.
سود بیشتر از آن چیزی بود که سرمایه گذاران تصور می کردند.
The payoff from the new organizational structure has been enormous for instance in cutting project lead times by 50%.
بازده ساختار سازمانی جدید بسیار زیاد بوده است، به عنوان مثال در کاهش زمان انجام پروژه تا 50 درصد.
نتیجه
به اوج رسیدن
climax
اوج گیری
پایانی
توافق
culmination
کلینچر
finale
قضاوت انگلستان
قضاوت ایالات متحده
clincher
پرداخت
judgementUK
قصاص
judgmentUS
جایزه
تنظیم
payout
حساب کردن
retribution
پاداش
reward
کرانچ
upshot
محاسبه نهایی
خط پانچ
روز حساب
reckoning
لحظه ی حقیقت
recompense
پرداخت کردن
remuneration
اوج
the crunch
تحقق ایالات متحده
final reckoning
میوه
punch line
میوه ها
pay-off
pinnacle
fulfillmentUS
fruits
شروع
علت
معرفی
افتتاح
اصل و نسب
منبع
شروع کنید
antecedent
پیشین
مناسبت
دلیل
causation
علیت
پایه
commencement
ضد اوج
initiation
خارجی
anticlimax
بیرونی
exterior
خارج از
exteriority
اصلی
پیش درآمد
prequel
prelude
