transcend
transcend - فراتر رفتن
verb - فعل
UK :
US :
فراتر از حد معمول چیزی
فراتر رفتن، بالاتر رفتن، یا مهمتر یا بهتر بودن از چیزی، به ویژه یک حد
فراتر رفتن یا بالاتر رفتن از یک حد، یا بزرگتر از چیزی معمولی
او نگران فراتر رفتن از چیزی نیست، یا با مضامین جهانی سازگاری دارد.
دیگران آن را غیرشخصی و فراتر از جنسیت می دانند.
The mystic is seeking to transcend his ego and acquire a disciplined compassion - a crucial virtue in all religions.
عارف در پی فراتر رفتن از نفس خود و کسب شفقت منظم است - فضیلتی حیاتی در همه ادیان.
Who at this point remembers a single moment in the Whitewater hearings that transcended hyperventilating partisanship?
در این لحظه چه کسی لحظه ای را در جلسات وایت واتر که فراتر از حزب گرایی افراطی بود را به خاطر می آورد؟
Many of the partnerships transcended school district boundaries because companies operate regionally, but they all had strong community roots.
بسیاری از مشارکت ها از مرزهای ناحیه مدرسه فراتر رفتند زیرا شرکت ها به صورت منطقه ای فعالیت می کنند، اما همه آنها ریشه های اجتماعی قوی داشتند.
According to the ancient wisdom spiritual growth involves transcending the limited and short-sighted Ego to make way for the Self.
طبق حکمت باستانی، رشد معنوی شامل فراتر رفتن از نفس محدود و کوته بینانه برای ایجاد راه برای خود است.
این ایفای نقش در بدترین حالت آن است. ما باید از این نقش ها فراتر برویم.
We must somehow transcend this and create an atmosphere at our meetings which is welcoming to people from all types of background.
ما باید به نحوی از این فراتر برویم و در جلسات خود فضایی ایجاد کنیم که پذیرای مردم از هر نوع پیشینه باشد.
زیبایی آهنگ های او فراتر از کلمات و زبان است.
آثار او بسیار فراتر از هر چیزی است که پیش از این رفته است.
آنچه ما نسبت به یکدیگر احساس می کردیم فراتر از همه احساسات بود.
بهترین فیلم ها آنهایی هستند که از موانع ملی یا فرهنگی فراتر می روند.
پیام اصلی فیلم این است که عشق فراتر از هر چیز دیگری است.
این گروه موسیقی هایی می سازد که فراتر از مقوله های پاپ سنتی است.
surpass
پیشی گرفتن
بالا
eclipse
کسوف
تجاوز
outdo
براق کردن
outshine
ضرب و شتم
برتری
outclass
بهتر
outstrip
برتری داشتن
تحت الشعاع قرار دادن
excel
ترامپ
overshadow
کلاه لبه دار
trump
بهترین
بالای صحنه
همسانی
upstage
دوری
outmatch
تفنگ
outdistance
بالای سر
outrival
بالاتر از رتبه
outgun
فراتر رفتن
overtop
برج
outvie
فراتر از
outrank
پشت سر گذاشتن
overstep
بالا برود
در سایه انداختن
برتر باشد
برو بالا
be superior
شکست
از دست دادن
surrender
تسلیم شدن
be inferior
پست تر بودن
عقب افتادن
کمک
دست برداشتن از
subceed
تسلیم کردن
پست تر از
کم آوردن
چیدمان
دنبال کردن
کمتر از
توضیح
روشن
بازده
دريافت كردن
از دست دادن به
مورد ضرب و شتم قرار گرفتن
بی توجهی
چشم پوشی
disregard
معرفی کنید
شروع کنید
فراموش کردن
شروع
