racial
racial - نژادی
adjective - صفت
UK :
US :
relating to the relationships between different races of people who now live in the same country or area
مربوط به روابط بین نژادهای مختلف مردمی است که اکنون در یک کشور یا منطقه زندگی می کنند
مربوط به نژادهای مختلفی است که انسان ها را می توان به آنها تقسیم کرد
برای انجام دادن با نژاد یا رنگ یک فرد
based on someone's perceived race especially in a way that is unfair or harmful; or based on policies, behaviours, rules, etc. that result in unfair or harmful treatment of people because of their perceived race
بر اساس نژاد درک شده کسی، به ویژه به روشی که ناعادلانه یا مضر است. یا بر اساس سیاست ها، رفتارها، قوانین و غیره که منجر به رفتار ناعادلانه یا مضر با افراد به دلیل نژاد درک شده آنها می شود.
بین افراد نژادهای مختلف اتفاق می افتد
مربوط به نژاد یا نژاد شخصی است
از یا شامل یک نژاد خاص یا نژادهای مختلف است
شهرستان لس آنجلس دارای بیش از 150 گروه نژادی و قومی در آن است.
ما از همه شما با هر پیشینه نژادی استقبال می کنیم.
در میدان، موانع نژادی در حال پایین آمدن هستند.
بسیاری از شکاف های قومی و نژادی.
But this has led anthropologists to exaggerate the motes of racial difference and to ignore the beams of similarity.
اما این امر باعث شده است که انسان شناسان در مورد تفاوت های نژادی اغراق کنند و پرتوهای شباهت را نادیده بگیرند.
Other reactions have concentrated on the issue of the interplay between inner-city decay and racial disadvantage in contemporary Britain.
واکنشهای دیگر بر موضوع تأثیر متقابل بین پوسیدگی درون شهری و آسیبهای نژادی در بریتانیای معاصر متمرکز شدهاند.
برخی از مردم از تبعیض نژادی در نحوه تخصیص مسکن شکایت داشتند.
برخی آن را شکاف نژادی می نامند.
racial equality
برابری نژادی
این رویداد برای ترویج هماهنگی نژادی طراحی شده است.
پلیس محلی استفاده از پروفایل نژادی را در هنگام توقف رانندگان رد می کند.
The heads of civil rights organizations that gathered for the announcement praised Flagstar for making real racial progress.
رؤسای سازمانهای حقوق مدنی که برای اعلام این خبر گرد هم آمدهاند، از Flagstar برای پیشرفت واقعی نژادی ستایش کردند.
یک ماشین رفتگر خیابانی سیاه; آنها وضعیت نژادی دارند.
It can also imply that all the experiences and aspirations of their members are exhausted by the fact of racial subordination.
همچنین می تواند دلالت بر این داشته باشد که تمام تجربیات و آرزوهای اعضای آنها با واقعیت تبعیت نژادی از بین رفته است.
خشونت نژادی در خیابان های شهر امری عادی بود.
racial hatred/prejudice/tension/violence
نفرت نژادی/تعصب/تنش/خشونت
racial equality
برابری نژادی
آنها متعهد شده اند که به تبعیض نژادی در زمینه هایی مانند اشتغال پایان دهند.
racial minorities
اقلیت های نژادی
منشاء نژادی یک فرد
جامعه هویت مذهبی دارد تا نژادی.
حساسیت فزاینده ای در مورد کلیشه های جنسی و نژادی در ادبیات کودک وجود دارد.
او برای غلبه بر تعصب نژادی تلاش کرد.
این قتل در پایان یک هفته خشونت نژادی رخ داد.
racial discrimination/prejudice
تبعیض/تعصب نژادی
قانون برای جلوگیری از نابرابری نژادی کم کاری کرده است.
او یکی دیگر از شرکت کنندگان را به استفاده از توهین نژادی علیه خود متهم کرد.
او تصوری از جامعه ای داشت که در هماهنگی نژادی زندگی می کرد.
ما در مورد تنوع نژادی و تساهل زیاد صحبت می کنیم.
در آن زمان تنشهای نژادی در سطح محلی و سراسر کشور در حال افزایش بود.
آنها اعضای یک اقلیت نژادی هستند.
لطفا نام، سن، وضعیت تأهل و هویت نژادی خود را ذکر کنید.
racial discrimination/equality
تبعیض نژادی/برابری
آنها در محله ای با نژادهای مختلف زندگی می کردند.
قومی
tribal
قبیلهای
فرهنگی
ethnological
قوم شناسی
ethnical
ملی
شجره نامه ای
genealogical
ژنتیکی
مربوط به نژاد
race-related
اجتماعی
societal
خانوادگی
familial
خانواده
اجدادی
گروه
ancestral
سنتی
بومی
سبک زندگی
مردم