entirely
entirely - به طور کامل
adverb - قید
UK :
US :
به طور کامل و به هر شکل ممکن
به صورت کامل
سپس دیدم که فرستندهها چیز دیگری میخواهند.
Of course it is a commonplace that a memory of a later time may color if not change entirely a former.
البته این امری عادی است که اگر خاطره ای از زمان های بعدی به طور کامل تغییر نکند، ممکن است رنگ آمیزی شود.
دلایل جدایی او کاملاً مشخص نبود.
These may be entirely contained within the borders of a single country even though their effects are transnational.
اینها ممکن است کاملاً در داخل مرزهای یک کشور واحد قرار گیرند، حتی اگر تأثیرات آنها فراملی باشد.
جف و مایک از پس زمینه های کاملا متفاوتی هستند.
در همان ابتدای پروژه، پل به وضوح اعلام کرد که کاملاً کنترل را در دست خواهد داشت.
دنیای فیزیکی ما کاملاً از این ادراکات تشکیل شده است.
For the first time in their careers, they are featured entirely naked in ecclesiastical, urban and pastoral contexts.
برای اولین بار در حرفه خود، آنها کاملاً برهنه در زمینه های کلیسایی، شهری و شبانی نمایش داده می شوند.
مخاطبان تقریباً تماماً از روزنامه نگاران بودند.
این مجسمه به طور کامل از لاستیک ماشین قدیمی ساخته شده است.
وقتی آنها تقریباً به طور کامل برای هر وظیفه ای به جز رای دادن به کارکنان وابسته هستند؟
The foundation depends entirely on voluntary contributions.
این بنیاد کاملاً به کمک های داوطلبانه بستگی دارد.
من کاملاً مطمئن نیستم منظور او چیست.
The experience was entirely new to me.
این تجربه برای من کاملاً جدید بود.
این یک موضوع کاملا متفاوت است.
ما کاملاً مطمئن نیستیم که در مرحله بعد چه کنیم.
رویکرد اتخاذ شده کاملاً به فرد بستگی دارد.
تماشاگران تقریباً به طور کامل از کودکان تشکیل شده بودند.
من کاملا با شما موافقم
من کاملاً از پیشنهاد راضی نیستم.
خشم عمومی از این سوء استفاده از قدرت کاملاً موجه است.
لذت شما از کتاب کاملاً به میزان علاقه شما به تاریخ بستگی دارد.
تماشاگران تقریباً تماماً زن بودند.
اعتراف می کنم که این کاملاً تقصیر من بود.
این شرکت تقریباً به طور کامل توسط مردان میانسال اداره می شود.
به صورت کامل
کاملا
به طور کامل
thoroughly
در مجموع
utterly
با صدای بلند
wholly
دقیقا
خوب
altogether
تمیز
مرده
شاقول
soundly
از صمیم قلب
بدون قید و شرط
همه
پر شده
تخت
downright
کافی
plumb
وسیع
heartily
سریع
unreservedly
زوج
کل
بیرون
توت ها
انفجار
بطور غیرقابل تقسیم
totes
bang
undividedly
partially
تا اندازه ای
incompletely
به طور ناقص
تا حدی
نیم
halfway
نیمه راه
بخش
اندکی
moderately
نسبتا
تاحدی
inadequately
به طور ناکافی
تا حدودی
به طور نسبی
comparatively
به صورت مقایسه ای
منصفانه
partway
کاملا
منطقی
قابل عبور
reasonably
ایش
passably
بسیار
ish
قابل تحمل
تکه تکه
tolerably
مقداری
piecemeal
رضایت بخش
به اندازه کافی
satisfactorily
به ندرت
adequately
کافی
scarcely
در حاشیه
در بخش
insufficiently
marginally