adoption
adoption - فرزندخواندگی
noun - اسم
UK :
US :
عمل یا فرآیند فرزندخواندگی
شروع به استفاده از یک طرح خاص، روش، روش صحبت کردن و غیره
انتخاب یک شخص خاص برای نمایندگی یک حزب سیاسی در انتخابات
اقدام قانونی که از یک کودک به عنوان فرزند خود مراقبت می کنید
پذیرش یا شروع به استفاده از چیزی جدید
انتخاب یا گرفتن چیزی به عنوان مال خود
عمل بردن فرزند شخص دیگری به طور قانونی به خانواده خود تا به عنوان فرزند خود بزرگ کنید
عمل پذیرش یا شروع به استفاده از چیزی
فرآیند شروع به استفاده از روش، سیستم، قانون و غیره جدید.
فرآیند شروع استفاده از محصول یا خدمات جدید
Within the Ministry, there had been some pressure for the explicit adoption of replacement cost depreciation conventions.
در داخل وزارتخانه، فشارهایی برای تصویب صریح کنوانسیونهای استهلاک هزینه جایگزینی وجود داشت.
با این حال، تصویب آن تا زمان اجرایی شدن قانون اساسی جدید به تعویق افتاد.
Following mounting concern about some of the problems of adoption and fostering, a departmental committee was set up to investigate.
به دنبال افزایش نگرانی در مورد برخی از مشکلات فرزندخواندگی و پرورش، یک کمیته دپارتمان برای بررسی تشکیل شد.
و اکنون دستورالعمل ها در مورد سیاست پذیرش هم نژاد توصیه می کنند.
Further, supporters of the bill seem ignorant of the dangers of the path they are taking adoption policy.
علاوه بر این، به نظر میرسد حامیان این لایحه از خطرات مسیری که سیاست پذیرش در پیش گرفتهاند بیخبرند.
But as Table 2-1 shows, the adoption of free-market develop-ment models has raised their average growth rates.
اما همانطور که جدول 2-1 نشان می دهد، اتخاذ مدل های توسعه بازار آزاد نرخ رشد متوسط آنها را افزایش داده است.
او بچه را برای فرزندخواندگی گذاشت.
تعداد فرزندخواندگی ها از دهه 1970 به طور قابل توجهی کاهش یافته است.
فرزندخواندگی او در یک خانواده آمریکایی
The widespread adoption of new information technology could save $162 billion a year.
پذیرش گسترده فناوری اطلاعات جدید می تواند 162 میلیارد دلار در سال صرفه جویی کند.
کمیته اتخاذ رویه های ایمنی جدید را توصیه کرد.
پذیرش او به عنوان نامزد حزب کارگر
این حزب از پذیرش رسمی جورج اسمیت به عنوان نامزد انتخاباتی خود خبر داد.
وقتی فرزندخواندگی با موفقیت انجام شد، بسیار خوشحال شدند.
چه زمانی کودک برای فرزندخواندگی در دسترس خواهد بود؟
She was homeless and had to put her child up for adoption (= ask for the child to be taken by someone else as their own).
او بی خانمان بود و مجبور بود فرزندش را به فرزندخواندگی بگذارد (= بخواهند که بچه را شخص دیگری بگیرد).
در ده سال گذشته شاهد کاهش چشمگیر تعداد فرزندخواندگی ها بوده ایم.
پیشنهادات متعددی برای تصویب توسط هیئت ارائه شده است.
انگلستان کشور فرزندخواندگی کنراد بود.
پذیرش یک نامزد زن بحث برانگیز تلقی می شد.
این آژانس سالانه حدود صد مورد فرزندخواندگی را انجام می دهد.
اتخاذ یک شرکت بیمه متفاوت باعث سردرگمی زیادی شد.
The adoption of tougher credit standards by mortgage lenders is making it hard for borrowers to qualify for new loans.
اتخاذ استانداردهای اعتباری سخت تر توسط وام دهندگان وام مسکن، واجد شرایط بودن برای وام های جدید را برای وام گیرندگان دشوار می کند.
پذیرش انبوه پهنای باند و شبکه های اجتماعی، یافتن مشتریان را آسان تر کرده است.
درک نادرست از نحوه عملکرد این برنامه های بهداشتی مانع از پذیرش گسترده می شود.
نرخ پذیرش زیادی برای چک کردن سلف سرویس در صنعت هواپیمایی وجود دارد.
internet/e-commerce/technology adoption
پذیرش اینترنت/تجارت الکترونیک/تکنولوژی
fosterage
پرورش
fostering
پرورش دادن
adopting
اتخاذ
raising
بالا بردن
naturalisingUK
تابعیت انگلستان
naturalizingUS
تابعیت ایالات متحده
عبور
rejection
طرد شدن
repudiation
انکار
مخالفت
discord
اختلاف
defiance
سرپیچی
objection
اعتراض
تعارض
rebellion
شورش
disagreement
اختلاف نظر
مقاومت
disapproval
رد
dissonance
ناهماهنگی
dissidence
تهوع
dissention
ناسازگاری
demur
تفاوت
dissent
عدم همزمانی
nonconformism
بحث و جدل
باور نادرست
denial
استدلال
discordance
امتناع
nonconcurrence
عدم انطباق
عدم توافق
misbelief
dissension
arguing
refusal
nonconformity
discordancy
disaccord