mass
mass - جرم
noun - اسم
UK :
US :
مقدار زیادی از یک ماده که شکل مشخص یا منظمی ندارد
مقدار یا مقدار زیادی از چیزی
مقدار زیادی از چیزی، یا بسیاری از افراد یا چیزها
یک جمعیت بزرگ
the main ceremony in some Christian churches, especially the Roman Catholic Church which celebrates the last meal that Jesus Christ ate
مراسم اصلی در برخی از کلیساهای مسیحی، به ویژه کلیسای کاتولیک رومی، که آخرین وعده غذایی عیسی مسیح را جشن می گیرد.
قطعه موسیقی نوشته شده برای اجرا در مراسم توده
مقدار مواد در چیزی
شامل یا در نظر گرفته شده برای تعداد بسیار زیادی از مردم است
دور هم جمع شدن، یا اینکه افراد یا چیزها را در یک گروه بزرگ گرد هم بیاورند
بر روی تعداد زیادی از افراد تأثیر می گذارد یا شامل تعداد زیادی می شود یا مقدار زیادی را تشکیل می دهد
مقدار زیادی از چیزی که هیچ شکل یا آرایش خاصی ندارد
زیاد
بیشتر چیزی
یک توده جامد بدون شکل واضح
مردم عادی که بزرگترین گروه یک جامعه را تشکیل می دهند
مقدار ماده در هر جسم جامد یا در هر حجم مایع یا گاز
تعداد کل پروتون ها و نوترون ها در یک اتم
the difference between the mass of a nucleus (= central part of an atom) and the mass of the separate pieces that make up the nucleus
تفاوت بین جرم یک هسته (= بخش مرکزی اتم) و جرم قطعات جداگانه تشکیل دهنده هسته
a religious ceremony in some Christian Churches based on Jesus' last meal with his disciples, or music written for parts of this ceremony
یک مراسم مذهبی در برخی از کلیساهای مسیحی بر اساس آخرین وعده غذایی عیسی با شاگردانش یا موسیقی نوشته شده برای بخش هایی از این مراسم
در تعداد زیادی گرد هم بیایند
مقدار یا تعداد زیادی
عدد جرمی تعداد کل پروتون ها و نوترون های یک اتم است.
نقص جرمی تفاوت بین جرم یک هسته (= قسمت مرکزی اتم) و جرم قطعات جداگانه تشکیل دهنده هسته است.
The mass defect is the difference between the mass of a nucleus (= central part of an atom) and the mass of the separate pieces that make up the nucleus.
اندازه یا شکل بیرونی یک شی یا اینکه چقدر بزرگ به نظر می رسد
به تعداد زیاد بیایند یا گرد هم بیاورند
شامل یا تأثیرگذاری بر تعداد زیادی از افراد یا چیزها
(به ویژه در کلیسای کاتولیک رومی) یک مراسم مذهبی مبتنی بر آخرین وعده غذایی عیسی با شاگردانش (= مردانی که از او پیروی کردند)، یا موسیقی نوشته شده برای بخش های این مراسم.
(esp. in the Roman Catholic Church) a religious ceremony based on Jesus’s last meal with his disciples (= the men who followed him), or music written for the parts of this ceremony
بر روی تعداد زیادی از افراد تأثیر می گذارد یا شامل آن می شود
مقدار ماده در هر جسم جامد یا حجم مایع یا گاز
مقدار زیادی از چیزی
او توده تاریک بزرگی را در آب دید.
تپه به صورت توده ای سیاه از دور نمایان شد.
انبوهی از برف و سنگ در حال سقوط از کوه
آسمان پر از توده های تیره ابر بود.
توده ای از موهای بلوند
من شروع به غربال کردن انبوه شواهد کردم.
هر دو عنوان انبوهی از اطلاعات را به خوانندگان می دهد.
من از میان انبوه مردم به سمت در خروجی تقلا کردم.
صفحه با انبوهی از چهره ها پوشیده شده بود.
توده ای آشفته از ایده ها
دیروز انبوهی از مردم در مغازه ها جمع شده بودند.
من کارهای زیادی برای انجام دادن دارم.
دیگه به من نده من دسته جمعی خورده ام!
انبوهی از کیک باقی مانده از مهمانی وجود دارد.
government attempts to suppress dissatisfaction among the masses
دولت تلاش می کند تا نارضایتی توده ها را سرکوب کند
یک برنامه تلویزیونی که علم را برای توده ها به ارمغان می آورد
تصویر آمریکا با آغوشی باز به روی توده های جمع شده جهان
اصلاحات مورد پسند توده معلمان و والدین نیست.
سیاست های آنها برای توده های وسیع جمعیت جذاب است.
محاسبه جرم یک سیاره
وزن 46.3 کیلوگرم
بوته های گل رز توده ای از گل ها در ماه ژوئن هستند.
بازویش توده ای از کبودی بود.
وقتی جامپر را شستم، فقط به یک توده بی شکل تبدیل شد.
توده متراکم دود
توده ای از هوای سرد از شمال می آید.
تودهای از آب از پلکان پایین میآمد.
توده ای جوشان از فعالیت های آتشفشانی
حجم عظیمی از مطالب در یک روایت روشن سازماندهی شده است.
او از میان انبوه تصاویر پراکنده در سراسر جدول مرتب کرد.
او توده ای از روان رنجورها بود.
توده
heap
پشته
stack
مجموعه
انباشت
accumulation
بتن ریزی
concretion
کنگلومرا
conglomeration
انبار کردن
stockpile
تجمع
aggregation
انباشته شدن
amassment
بار
assemblage
برافزایش
تجمیع
accretion
دسته ای
aggregate
مسدود کردن
batch
تمرکز
ریک
باند
rick
ابر
هرم
مخزن
pyramid
عرضه
reservoir
ساختن
جمع آوری
build-up
دسته
gathering
تراکم
cumulation
آگلومره
pileup
clump
agglomeration
agglomerate
تعداد انگشت شماری
مقدار کمی
بیت
hint
اشاره
pinch
نیشگون گرفتن
sprinkle
پاشیدن
ounce
اونس
scruple
سرکشی
سایه
sprinkling
smidgeon
smidgeon
کوچک
smidgen
لکه. خال
speck
کمک هزینه مختصر
pittance
نقطه
قلنبه سلنبه
mouthful
پی گیری
ضربه زدن
dab
دست زدن به
نژاد
strain
نیش زدن
nip
درام
dram
خط
streak
دریبلت
driblet
آس
ace
طعم
لیسیدن
کنه
lick
بچه
mite
با روشنایی ضعیف تابیدن
tad
glimmer