alien

base info - اطلاعات اولیه

alien - بیگانه

noun - اسم

/ˈeɪliən/

UK :

/ˈeɪliən/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [alien] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • an illegal alien


    یک بیگانه غیرقانونی

  • aliens from outer space


    بیگانگان از فضا

  • During the war he was imprisoned as an enemy alien.


    در طول جنگ، او به عنوان یک دشمن بیگانه به زندان افتاد.

  • It is illegal for employers to hire aliens not authorized for employment.


    استخدام افراد خارجی غیر مجاز برای کار توسط کارفرمایان غیرقانونی است.

  • The provisions would broaden the government's ability to deport aliens.


    این مقررات توانایی دولت برای اخراج بیگانگان را افزایش می دهد.

  • Do you genuinely believe that space aliens have landed on our planet?


    آیا واقعاً معتقدید که بیگانگان فضایی روی سیاره ما فرود آمده اند؟

  • Few movies represent intelligent aliens as physically different from humans.


    تعداد کمی از فیلم ها بیگانگان باهوش را از نظر فیزیکی متفاوت از انسان ها نشان می دهند.

  • He was convinced that he'd been abducted by aliens.


    او متقاعد شده بود که توسط بیگانگان ربوده شده است.

  • In the movie aliens invade Earth.


    در فیلم بیگانگان به زمین حمله می کنند.

  • an alien spacecraft


    یک فضاپیمای بیگانه

  • When I first went to New York, it all felt very alien to me.


    وقتی برای اولین بار به نیویورک رفتم، همه چیز برایم بسیار غریبه بود.

  • an alien culture


    یک فرهنگ بیگانه

  • He believes that aliens visit Earth in UFOs.


    او معتقد است که بیگانگان با یوفو از زمین بازدید می کنند.

  • In this story the spaceship comes into contact with a society of friendly aliens.


    در این داستان، سفینه فضایی با جامعه ای از بیگانگان دوست در تماس است.

  • When war broke out the government rounded up thousands of aliens and put them in temporary camps.


    هنگامی که جنگ آغاز شد، دولت هزاران بیگانه را جمع آوری کرد و آنها را در کمپ های موقت قرار داد.

  • alien customs


    آداب و رسوم بیگانه

  • illegal aliens


    بیگانگان غیرقانونی

  • They are recommending that long-term alien workers should be granted citizenship.


    آنها توصیه می کنند که به کارگران خارجی طولانی مدت باید تابعیت داده شود.

synonyms - مترادف
  • extraterrestrial


    فرازمینی

  • Martian


    مریخی

  • Jovian


    جوین

  • Venutian


    ونوتین


  • مرد سبز کوچولو

  • space invader


    مهاجم فضایی

  • intelligent life form


    شکل زندگی هوشمند


  • موجودی از فضای بیرونی


  • بازدید کننده از فضای بیرونی

  • ET


    ET

  • supernatural being


    موجود فراطبیعی


  • موجود فضایی

  • invader


    مهاجم

  • martial


    رزمی

  • Martial


    آدم فضایی

  • spaceman


    مارسلینگ

  • space alien


    موجود

  • Marsling


    بازدید کننده فرازمینی


  • مردی از مریخ

  • extraterrestrial visitor


    بازدید کننده از سیاره ای دیگر

  • man from Mars


    مرسل کردن


  • ساکن فضا

  • marsling


    مردانی از فضا

  • space inhabitant


  • men from outer space


antonyms - متضاد

  • انسان


  • تلوری

  • tellurian


    Terran

  • Terran


    زمینی

  • earthling


    مرد

  • man


    زن


  • هومو ساپینس

  • homo sapiens


لغت پیشنهادی

realities

لغت پیشنهادی

stage

لغت پیشنهادی

returnees