conceal
conceal - پنهان کردن، پوشاندن
verb - فعل
UK :
US :
برای پنهان کردن چیزی به دقت
برای پنهان کردن احساسات واقعی یا حقیقت
برای جلوگیری از دیده شدن یا دانستن چیزی
جلوگیری از دیده شدن یا دانستن چیزی برای پنهان کردن چیزی
در مورد چیزی که حق دارد بداند به کسی چیزی نگوید
کیم به سختی میتوانست ناراحتیاش را از اینکه من اینقدر دیر رسیده بودم پنهان کند.
یک کلاه لبه پهن موهای سفیدش را پنهان کرده بود.
هاوکینز قادر به پنهان کردن احساسات خود از دوستان نزدیک خود نبود.
چندین کیلو مواد مخدر در پشت کامیون مخفی شده بود.
چندین شرکت دارویی متهم به پنهان کردن اطلاعات از سازمان غذا و دارو هستند.
اگر از خشم آشپزخانه ی بد تجهیز ویکراژ شگفت زده می شد، آن را پنهان می کرد.
پلیس مخفی میکروفون هایی را در دیوارها پنهان کرده بود.
خمیازه کشیدم و حوصله ی پنهان کردن خستگی ام را نداشتم.
شلوار خستگی ام آنقدر گشاد بود که تقریباً چکمه های رزمی ام را پنهان می کرد.
چندین بار دیده می شود که در کیسه زباله در حال جست و جو می کند و احتمالاً می خواهد چیزی را پنهان کند.
او موفق شد این واقعیت را پنهان کند که در زندان بوده و بنابراین به عنوان افسر امنیتی مشغول به کار شد.
چرا آرانیوس این را از او پنهان کرده بود؟
اما اخیراً او این بو را با افترشیو مورد علاقه اش، Rampage، پنهان می کرد.
پاهای او تا مچ پا با یک دامن گشاد پنهان شده بود.
نقاشی ها زیر لایه ضخیم گچ پنهان شده بودند.
تیم به سختی توانست ناامیدی خود را پنهان کند.
او نشست تا این حقیقت را پنهان کند که می لرزد.
مرگ او برای مدت طولانی از او پنهان بود.
نامه را در کشو پنهان کرد.
او توانست ناامیدی خود را پنهان کند.
صورتش را با دستانش پوشاند.
سعی کرد لهجه اش را پنهان کند.
خشمش را با لبخند پنهان کرد.
The soldiers camouflaged themselves with leaves and twigs.
سربازان خود را با برگ و شاخه استتار کردند.
او با بی صبری به سختی پنهان منتظر ماند.
او نتوانست تعجب خود را پنهان کند.
دوربین کوچک است و به راحتی پنهان می شود.
او نمی توانست شادی/ناامیدی خود را پنهان کند.
او به سختی/به سختی می توانست لذت خود را پنهان کند.
دستگاه شنود در یک خودکار پنهان شده بود.
وقتی سنش را به من گفت سعی کردم تعجبم را پنهان کنم.
گفته شد که پلیس مدارک حیاتی را پنهان کرده است.
چیزی هست که از من پنهان می کنی؟
او هیچ تلاشی برای پنهان کردن رضایت خود نکرد.
مشکلات سلامتی را از یک بیمه گر احتمالی پنهان نکنید.
پنهان شدن
صفحه نمایش
cloak
شنل
ماسک
veil
حجاب
پوشش
پتو
enshroud
پوشاندن
obscure
مبهم
shroud
کفن
دفن کردن
camouflage
استتار
disguise
مبدل کردن
mantle
مانتو
suppress
سرکوب کردن
curtain
پرده
ensconce
محصور کردن
belie
تکذیب
cache
حافظه پنهان
obfuscate
غیبی
occult
گیاه
ترشح کنند
secrete
ذخیره کردن
stash
انبار کردن
stow
بسته بندی کردن
جلوگیری از
محو کردن
blot out
از دید دور نگه دارید
پنهان نگه داشتن
keep hidden
کاغذ روی
آشکار ساختن
در معرض گذاشتن
نشان می دهد
uncover
برملا کردن
unveil
رونمایی کند
bare
برهنه
disclose
فاش کردن
نمایش دادن
unwrap
باز کردن
باز کن
divulge
نقاب برداری
unmask
بگو
برهنه دراز بکش
uncloak
رها کردن
lay bare
چشم پوشی
رایگان
بی توجهی
رهایی
صادق باش
disregard
نمایشگاه
فراموش کردن
پیوستن
حمله کنند
نمایندگی کند
بیان
حقیقت را بگو
اجازه