quarterback

base info - اطلاعات اولیه

quarterback - کوارتربک

noun - اسم

/ˈkwɔːrtərbæk/

UK :

/ˈkwɔːtəbæk/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [quarterback] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
synonyms - مترادف
  • supervise


    نظارت

  • oversee


    نظارت کند

  • superintend


    سرپرست


  • رسیدگی


  • نادیده گرفتن


  • سر


  • کاپیتان


  • رئیس


  • تماشای بیش از

  • ride herd on


    سوار گله

  • call the shots of


    تماس بگیرید

  • call the tune for


    با آهنگ تماس بگیرید


  • مدیریت کنید


  • مستقیم


  • کنترل

  • run


    اجرا کن

  • govern


    حکومت کنند

  • administer


    اداره کند


  • راهنما

  • preside over


    ریاست


  • تنظیم کند

  • administrate


    اداره کنند


  • هدایت

  • steward


    مباشر


  • عمل کنند


  • مسئول بودن


  • فرمان


  • رهبری


  • قانون


  • تمایل


  • ادامه دادن

antonyms - متضاد
  • surrender


    تسلیم شدن


  • بازده

  • concede


    قبول کردن

  • forego


    چشم پوشی


  • ترک کردن

  • capitulate


    سر سپردن

  • cede


    واگذار کردن

  • fold


    تا کردن

  • forfeit


    از دست دادن


  • رها کردن

  • relinquish


    ارسال


  • دور انداختن

  • waive


    بی توجهی

  • discard


    کویر

  • neglect


    کناره گیری


  • نفی کردن


  • گودال

  • forgo


    تحمل کردن

  • forsake


    قسم خوردن

  • abdicate


    لگد زدن

  • abnegate


    رهایی

  • ditch


    استعفا دهد

  • forbear


    کنار کشیدن

  • forswear


    قالب


  • زباله


  • resign





  • dump


لغت پیشنهادی

teapot

لغت پیشنهادی

knocking

لغت پیشنهادی

resistance