quarterback
quarterback - کوارتربک
noun - اسم
UK :
US :
the player in American football who directs the team’s attacking play and passes the ball to the other players at the start of each attack
بازیکنی در فوتبال آمریکایی که بازی هجومی تیم را هدایت می کند و در شروع هر حمله توپ را به بازیکنان دیگر می دهد.
برای بازی در پست کوارتربک در فوتبال آمریکا
برای سازماندهی یا هدایت یک فعالیت، رویداد و غیره
برای سازماندهی یا مسئولیت یک فعالیت یا رویداد
in American football the player who receives the ball at the start of every play and tries to move it along the field
در فوتبال آمریکایی، بازیکنی که در شروع هر بازی توپ را دریافت می کند و سعی می کند آن را در طول زمین حرکت دهد
(in football) the player who receives the ball at the start of every play and tries to move it along the field by carrying it or throwing or handing it to other members of the team
(در فوتبال) بازیکنی که در شروع هر بازی توپ را دریافت می کند و سعی می کند با حمل آن یا پرتاب یا سپردن آن به سایر اعضای تیم آن را در طول زمین حرکت دهد.
برای مدیریت یا سازماندهی چیزی
the act of saying how an event or problem should have been dealt with by others after it has already been dealt with
عمل گفتن اینکه چگونه یک رویداد یا مشکل باید توسط دیگران پس از برخورد با آن برخورد می شد
اما یک کوارتربک باید زنگ داخلی داشته باشد که خاموش شود.
او مانند همیشه انتخاب خواهد شد، اما توسط بازیکنانی با اعتبار تقریباً مطابق با اعتبار او.
اما همه مدافعان خوب باید چنین شجاعتی داشته باشند.
Beyond that the gossip is that he is not on speaking terms with his best player quarterback Troy Aikman.
فراتر از آن، شایعات این است که او با بهترین بازیکن خود، کوارتربک تروی آیکمن، صحبت نمی کند.
س: چه کسی بهترین درصد برد را در طول یک دوران حرفه ای به عنوان یک کوارتربک اصلی برای 49ers دارد؟
Putting together a solid running game which will keep defensive linemen from teeing off on the quarterback.
کنار هم قرار دادن یک بازی دویدن قوی، که باعث میشود خطنوردان خط دفاعی از ضربه زدن به کوارتربک جلوگیری کنند.
تیم ها مجازند برای یک بازی فقط 45 بازیکن را به اضافه لباس اضطراری، مدافع سوم، بپوشانند.
supervise
نظارت
oversee
نظارت کند
superintend
سرپرست
رسیدگی
نادیده گرفتن
سر
کاپیتان
رئیس
تماشای بیش از
سوار گله
تماس بگیرید
با آهنگ تماس بگیرید
مدیریت کنید
مستقیم
کنترل
اجرا کن
govern
حکومت کنند
administer
اداره کند
راهنما
preside over
ریاست
تنظیم کند
administrate
اداره کنند
هدایت
steward
مباشر
عمل کنند
مسئول بودن
فرمان
رهبری
قانون
تمایل
ادامه دادن
surrender
تسلیم شدن
بازده
concede
قبول کردن
forego
چشم پوشی
ترک کردن
capitulate
سر سپردن
cede
واگذار کردن
fold
تا کردن
forfeit
از دست دادن
رها کردن
relinquish
ارسال
دور انداختن
waive
بی توجهی
discard
کویر
neglect
کناره گیری
نفی کردن
گودال
forgo
تحمل کردن
forsake
قسم خوردن
abdicate
لگد زدن
abnegate
رهایی
ditch
استعفا دهد
forbear
کنار کشیدن
forswear
قالب
زباله
resign
dump