word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
someone who follows and finds other people especially by following the marks that they have left on the ground
کسی که افراد دیگر را دنبال می کند و پیدا می کند، به خصوص با دنبال کردن آثاری که آنها روی زمین از خود به جا گذاشته اند
-
a person who is able to find animals or people by following the marks they leave on the ground as they move over it
شخصی که می تواند حیوانات یا افراد را با دنبال کردن آثاری که روی زمین به جای می گذارند، پیدا کند
-
یک دستگاه الکترونیکی یا نرم افزاری که اطلاعات مربوط به فعالیت بدنی شما را ثبت می کند
-
یک محصول مالی که از سطح نرخ بهره، قیمت سهام و غیره تبعیت می کند.
-
وسیله ای که نشان می دهد کسی یا چیزی کجاست
-
یک محصول مالی که از سطح یک شاخص سهم خاص پیروی می کند
-
We both employed local Arussi as trackers, some of whom were very skilful and all of whom were tireless.
هر دوی ما از آروسی محلی به عنوان ردیاب استفاده می کردیم که برخی از آنها بسیار ماهر و همه آنها خستگی ناپذیر بودند.
-
در حالی که آنها استراحت می کردند، دورو دوباره ردیاب های خود را برای بالا رفتن از درختان دیدبانی فرستاد.
-
پس از لحظه ای تردید، ژاک دورو با ردیاب های خود از راه دور به دنبال او رفت.
-
a financial investment tracker
ردیاب سرمایه گذاری مالی
-
سپس با احتیاط قدم گذاشت و پشت آخرین ردیاب های موی ادامه داد.
-
یک ردیاب ستاره
-
Even before the summit the trackers announced they had located the gorillas and we should prepare to enter their presence.
حتی قبل از اجلاس، ردیاب ها اعلام کردند که گوریل ها را پیدا کرده اند و ما باید برای حضور آنها آماده شویم.
-
سپس تاگان، ردیاب، ایستاد و در رکاب خود ایستاد، سرش را بالا و چشمانش را باریک کرد.
-
نفر هشتم، مردی با ریش سیاه و قهوه ای به نام تاگان، ردیاب بود.
-
The tracker who had worked with Ian Hofmeyr darting the Deduru-Oya elephants was forced to guide the raiders out of the park.
ردیاب که با Ian Hofmeyr کار کرده بود و فیلهای Deduru-Oya را پرتاب میکرد، مجبور شد مهاجمان را به بیرون از پارک راهنمایی کند.
example - مثال
-
ردیاب ها کرگدن را پیدا کردند و با داروهای آرام بخش آن را پرتاب کردند.
-
ردیابهای الکترونیکی نشان میدهند که حیوانات در جستجوی غذا چقدر فاصله دارند.
-
مدیران صندوق و سهام فردی را فراموش کنید: به جای آن یک ردیاب شاخص انتخاب کنید.
-
یک ردیاب بومی آنها را به محل سقوط هواپیما هدایت کرد.
-
ردیاب خواب انواع جزئیات مربوط به خواب شما را ثبت می کند.
-
بهترین ردیاب فعالیت چیست؟
-
Trackers are usually cheaper than actively managed funds, as they are often run by computer instead of a fund manager.
ردیابها معمولاً ارزانتر از صندوقهایی هستند که به طور فعال مدیریت میشوند، زیرا اغلب بهجای مدیر صندوق توسط رایانه اداره میشوند.
-
یک ردیاب نرخ پایه معمولی بین 0.2 تا 0.3 واحد درصد بالاتر از نرخ بانک ارائه می دهد.
-
ردیابهای GPS را میتوان به رایانههای داخلی اکثر خودروها وصل کرد.
-
هر بار که شخصی فایل را دانلود می کند، ردیاب محل حضور آنها را ثبت می کند.
-
Index trackers need little active management as they simply mirror the performance of a given market index.
ردیابهای شاخص به مدیریت فعال کمی نیاز دارند، زیرا آنها به سادگی عملکرد یک شاخص بازار معین را منعکس میکنند.
synonyms - مترادف
-
pursuer
تعقیب کننده
-
follower
دنباله رو
-
دم
-
شکارچی
-
chaser
سایه
-
تریلر
-
trailer
شکارچی فضل
-
bounty hunter
کاراگاه خصوصی
-
private detective
چشم خصوصی
-
بازپرس خصوصی
-
کارآگاه
-
stalker
کفش آدامسی
-
sleuth
پرنده
-
gumshoe
در کمین
-
prowler
نگاه کردن به تام
-
lurker
محقق
-
Peeping Tom
کاراگاه
-
شمس
-
detective
دیک خصوصی
-
shamus
شرلوک
-
private dick
شاهین
-
sherlock
tec
-
hawkshaw
سگ دریایی
-
tec
عامل
-
sleuthhound
ابله
-
operative
عامل استعلام
-
bogey
عامل خصوصی
-
enquiry agent
جاسوس
-
private operative
PI
-
spy
-
PI