dark

base info - اطلاعات اولیه

dark - تاریک

adjective - صفت

/dɑːrk/

UK :

/dɑːk/

US :

family - خانواده
dark
تاریک
darkness
تاریکی
darken
تاریک کردن
darkly
---
google image
نتیجه جستجوی لغت [dark] در گوگل
description - توضیح

  • اگر تاریک باشد، نور کم است یا اصلا وجود ندارد

  • quite close to black in colour


    رنگش کاملا به مشکی نزدیکه

  • someone who is dark has hair eyes, or skin that is brown or black in colour


    کسی که تیره است مو، چشم یا پوست قهوه ای یا سیاه دارد

  • mysterious or secret


    مرموز یا مخفی

  • evil or threatening


    بد یا تهدید کننده

  • a dark time is unhappy or without hope


    یک زمان تاریک ناخشنود یا بدون امید است

  • if you have dark feelings or thoughts, you are very sad or worried


    اگر احساسات یا افکار تاریکی دارید، بسیار غمگین یا نگران هستید

  • dark humour deals with things that are bad or upsetting in a funny way


    طنز تاریک با چیزهایی که بد یا ناراحت کننده هستند به شیوه ای خنده دار سروکار دارد


  • اگر مکانی تاریک باشد، نور کم یا اصلا وجود ندارد

  • a dimly-lit building or place is fairly dark because the lights there are not very bright


    یک ساختمان یا مکان کم نور نسبتا تاریک است زیرا نورهای آنجا خیلی روشن نیستند

  • a dim light is fairly dark


    نور کم نسبتا تاریک است

  • a darkened room or building is darker than usual especially because its lights have been turned off or the curtains have been drawn


    یک اتاق یا ساختمان تاریک تاریک تر از حد معمول است، به خصوص به این دلیل که چراغ های آن خاموش شده یا پرده ها کشیده شده اند.

  • a gloomy place or room is not at all bright or cheerful


    یک مکان یا اتاق تاریک اصلاً روشن یا شاد نیست


  • تاریک و به سختی قابل مشاهده است - به ویژه در مورد آب استفاده می شود


  • کاملا تاریک، به طوری که هیچ چیز دیده نمی شود

  • a shady place is cooler and darker than the area around it because the light of the sun cannot reach it


    یک مکان سایه دار خنک تر و تاریک تر از اطراف آن است، زیرا نور خورشید به آن نمی رسد


  • با نور کم یا بدون نور

  • nearer to black than white in colour


    به رنگ سیاه نزدیکتر از سفید است


  • غمگین و بی امید

  • evil or threatening


    مخفی یا پنهان

  • secret or hidden


    این واقعیت که جایی نور وجود ندارد


  • قبل/بعد از غروب خورشید

  • before/after the sun has gone down


    با نور کم یا بدون نور، یا داشتن روشنایی کم

  • with little or no light or having little brightness


    رنگ های تیره رنگ سفید کمتری در خود دارند


  • ناراضی یا غمگین؛ غمگین

  • unhappy or sad; gloomy


    عدم وجود نور


  • پرده های ضخیم پنجره ها را پوشانده بود و اتاق بسیار تاریک بود.

  • Thick curtains covered the windows and the room was very dark.


    نه، شما نمی توانید بیرون بازی کنید، هوا خیلی تاریک است.

  • No you can't play outside it's too dark.


    گذرگاه کانال آلسباخ که محصور شده بود خیس و تاریک بود و من خوشحال بودم که چراغ قوه داشتم.

  • The passageway to the cordoned-off Alsbach canal was wet and dark and I was glad to have a flashlight.


    بالها بلندتر و باریکتر از Buzzard. دم بلندتر، با نوار تیره مشابه در نوک.

  • Wings longer and narrower than Buzzard; tail longer, with similar dark band at tip.


example - مثال
  • a dark room/street/forest/night


    یک اتاق تاریک/خیابان/جنگل/شب

  • What time does it get dark in summer?


    در تابستان چه ساعتی تاریک می شود؟

  • Then the theatre went dark.


    سپس تئاتر تاریک شد.

  • It was dark outside and I couldn't see much.


    بیرون تاریک بود و چیز زیادی نمی دیدم.

  • The sky was still dark.


    آسمان هنوز تاریک بود.

  • Use lights to illuminate dark corners.


    از چراغ ها برای روشن کردن گوشه های تاریک استفاده کنید.

  • dark blue/green/red/brown


    آبی تیره/سبز/قرمز/قهوه ای

  • Darker colours are more practical and don't show stains.


    رنگ های تیره تر کاربردی تر هستند و لکه را نشان نمی دهند.

  • He wore a dark suit and a plain tie.


    یک کت و شلوار تیره و یک کراوات ساده پوشیده بود.

  • dark-coloured wood


    چوب تیره رنگ

  • The dark clouds in the sky meant that a storm was coming.


    ابرهای تیره در آسمان به این معنی بود که طوفانی در راه است.

  • Sue has long dark hair.


    سو موهای تیره بلندی دارد.

  • He was handsome with dark eyes.


    او خوش تیپ بود با چشمانی تیره.


  • حتی اگر پوست تیره ای دارید، باز هم نیاز به محافظت در برابر نور خورشید دارید.

  • a dark handsome stranger


    یک غریبه تاریک خوش تیپ

  • There are no dark secrets in our family.


    هیچ راز تاریکی در خانواده ما وجود ندارد.

  • There was a darker side to his nature.


    ماهیت او جنبه تاریک تری داشت.


  • نیروهای تاریک تخیل

  • My mind was full of dark thoughts.


    ذهنم پر از افکار تاریک بود.

  • the darkest days of Fascism


    سیاه ترین روزهای فاشیسم

  • The film is a dark vision of the future.


    این فیلم تصویری تاریک از آینده است.

  • The theatre stayed open even in the darkest days of the war.


    تئاتر حتی در تاریک ترین روزهای جنگ باز ماند.

  • He’s got two children? Well he’s kept that dark hasn’t he!


    او دو فرزند دارد؟ خوب او تاریک نگه داشته است، نه!

  • It gets dark at about six o'clock.


    حدود ساعت شش تاریک می شود.

  • As it grew dark they gathered round the fire.


    چون هوا تاریک شد دور آتش جمع شدند.

  • It's only three o'clock and it's nearly dark already.


    فقط ساعت سه است و هوا تقریباً تاریک است.

  • They stepped into the dark room and shone the torch.


    آنها وارد اتاق تاریک شدند و مشعل را روشن کردند.

  • He stumbled along through the dark forest.


    او از میان جنگل تاریک عبور کرد.

  • It was too dark to see much.


    هوا خیلی تاریک بود که چیز زیادی نمی دید.

  • What time does it get dark in the summer?


    اتاق خواب ما خیلی تاریک بود تا اینکه یک پنجره بزرگتر گذاشتیم.

  • Our bedroom was very dark until we put a larger window in.


synonyms - مترادف
  • unlit


    روشن نشده

  • unilluminated


    بدون نور

  • ill-lit


    بد نور

  • poorly lit


    بد روشنایی

  • dim


    کم نور

  • dingy


    کثیف

  • gloomy


    غمگین

  • dusky


    تاریک

  • unlighted


    نامشخص

  • indistinct


    سایه دار

  • shadowy


    زمین تاریک

  • pitch-dark


    تاریک شده

  • shady


    somberUS

  • darkened


    sombreUK

  • somberUS


    کرپوسکولار

  • sombreUK


    خیلی سیاه

  • badly lit


    تیره و تار

  • crepuscular


    جت سیاه

  • pitch-black


    کدر

  • tenebrous


    سیاه

  • jet-black


    بداخلاق

  • murky


    جوهردار


  • غاردار

  • caliginous


    سیمرین

  • inky


    استیگی

  • cavernous


    تارتار

  • Cimmerian


    آفتیک

  • Stygian


    زیان آور

  • Tartarean


  • aphotic


  • atramentous


antonyms - متضاد

  • روشن

  • lit


    روشن شد

  • illuminated


    روشن شده

  • lit up


    نورانی

  • luminous


    شفاف

  • lucent


    شعله ور

  • alight


    تحت تابش قرار گرفته است

  • irradiated


    نورافکن

  • lucid


    سبک

  • brightened


    مشتعل

  • floodlit


    بدون نور

  • illumined


    به خوبی روشن شده است


  • درخشان

  • lighted


    تابناک

  • ablaze


    فلورسنت

  • lightsome


    واضح

  • undimmed


    پیچ خورده

  • well-lighted


    رشته ای

  • well-lit


    نشاط آور


  • چشمک زن

  • radiant


    پرتو زدن

  • fluorescent


    فسفری

  • vivid


  • coruscating


  • incandescent


  • refulgent


  • flashing


  • beaming


  • glowing


  • phosphorescent


  • glimmering


لغت پیشنهادی

willy

لغت پیشنهادی

tutu

لغت پیشنهادی

gold