good
good - خوب
adjective - صفت
UK :
US :
با استاندارد یا کیفیت بالا
بتواند کاری را به خوبی انجام دهد
در مورد چیزی استفاده می شود که همان چیزی است که شما می خواهید یا به روشی که شما می خواهید اتفاق می افتد
pleasant and enjoyable
دلپذیر و لذت بخش
احتمال موفقیت یا درست بودن
suitable or convenient
مناسب یا راحت
مفید یا مفید
رفتار خوب و عدم ایجاد مشکل - مخصوصاً در مورد کودک استفاده می شود
احتمالاً شما را سالم می کند، چه از نظر جسمی و چه از نظر روحی
احتمالاً وضعیت چیزی را بهبود می بخشد
سالم یا خوب
اگر وضعیت چیزی خوب باشد آسیبی نمی بیند و ضعیف نمی شود
مهربان و درک در مورد آنچه که دیگران نیاز دارند یا می خواهند
رفتار صحیح یا درست بودن بر اساس معیارهای اخلاقی پذیرفته شده
بزرگ در مقدار، اندازه، محدوده و غیره
قیمت خوب مناسب است و گران نیست
انجام کاری برای مدت طولانی، به طوری که شما آن را به طور کامل و کامل انجام دهید
pleasant and enjoyable. Nice is very common in spoken English. In written English, it is better to use other words
دلپذیر و لذت بخش Nice در گفتار انگلیسی بسیار رایج است. در زبان انگلیسی نوشتاری بهتر است از کلمات دیگری استفاده کنید
به خوبی از مواد خوب ساخته شده است
برای توصیف چیزهایی با کیفیت بسیار بالا یا آب و هوای بدون باران و آسمان صاف استفاده می شود
خوب - وقتی چیزی را دوست دارید استفاده می شود
یک پیشنهاد جذاب، روش عمل و غیره خوب به نظر می رسد و باعث می شود که بخواهید آن را بپذیرید یا انجام دهید
چیزی که چشمگیر است به نحوی خوب است که مردم آن را تحسین کنند
فوق العاده خوب
بسیار خوب، به روشی شگفت انگیز و هیجان انگیز
در مورد آب و هوای بسیار مطبوع و آفتابی استفاده می شود
بسیار بهتر از جاهای دیگر، مردم و غیره
unusually good
غیر معمول خوب
خیلی خوب
فوق العاده خوب بودن
می گفت از چیزی راضی هستید
یک کتاب خوب
غذای خوب
پیانو واقعا وضعیت خوبی داشت.
کار شما به اندازه کافی خوب نیست.
نتایج خیلی خوب بود.
ببخشید انگلیسی من زیاد خوب نیست.
آنها کار نسبتا خوبی انجام داده اند.
به کار خوب ادامه دهید!
این یک راه خوب برای دوست یابی است.
صدا و تصویر هر دو کیفیت خوبی دارند.
اوضاع در حال حاضر خوب به نظر می رسد.
شما هرگز با او ازدواج نخواهید کرد - او برای شما خیلی خوب است.
در لندن خوش گذشت؟
این خبر بسیار خوبی است.
امیدوارم فردا هوای خوبی داشته باشیم.
خوشحالم که دوباره شما را می بینم.
چیزهای خوبی در مورد کار کردن در اینجا وجود دارد.
ما هنوز با هم دوست هستیم، که خوب است.
ممنون، سوال خوبی بود
بله، این نکته خوبی است.
من دلیل خوبی برای مشکوک بودن دارم.
چه فکر خوبی!
این مثال خوبی از منظور من است.
نمایشنامه نقدهای خوبی داشت.
این هتل از شهرت خوبی برخوردار است.
او از خانواده خوبی می آید.
یک بازیکن خوب
یک بازیگر/آشپز خوب
در زبان/کار خود خوب باشید
نیک همیشه در یافتن پروازهای ارزان خوب بوده است.
او با دستانش خوب است (= قادر به ساختن چیزها و غیره).
عالی
exceptional
استثنایی
appealing
جذاب
delightful
لذت بخش
enjoyable
دوست داشتنیUK
دوست داشتنی ایالات متحده
likeableUK
شگفت انگیز انگلستان
likableUS
شگفت انگیز ایالات متحده
marvellousUK
خوب
marvelousUS
دلپذیر
مثبت
pleasant
رضایتبخش
رضایت بخش
satisfactory
فوق العاده
satisfying
قابل قبول
superb
زیبا
آرامش بخش
acceptable
ظریف
agreeable
مسحور کننده
رشک برانگیز
comforting
سرخوشی
elegant
نشاط آور
enchanting
نمایشگاه
enviable
شگفت انگیز
euphoric
مطلوب ایالات متحده
exhilarating
مطلوب انگلستان
fascinating
favorableUS
favourableUK
بد
deplorable
اسفناک
dismal
ناراحت کننده
dreadful
وحشتناک
detestable
نفرت انگیز
disagreeable
نامطلوب
disgusting
چندش آور
disheartening
دلسرد کننده
distressing
مزاحم
disturbing
عصبانی کننده
exasperating
ناپاک
foul
ترسناک
frightful
غمگین
ghastly
گروتسک
gloomy
جهنمی
grotesque
زشت و زننده
hateful
خانگی
hellish
ناگوار
hideous
خصومت آمیز
homely
خشمگین
horrible
ناچیز
horrid
تحمل ناپذیر
hostile
آزار دهنده
infuriating
قابل تاسف
insignificant
بدبخت
insufferable
زننده
irritating
lamentable
loathsome
miserable
nasty