variable
variable - متغیر
noun - اسم
UK :
US :
به احتمال زیاد اغلب تغییر می کند
گاهی خوب و گاهی بد
قابل تغییر است
something that may be different in different situations, so that you cannot be sure what will happen
چیزی که ممکن است در موقعیت های مختلف متفاوت باشد، به طوری که نمی توانید مطمئن باشید که چه اتفاقی خواهد افتاد
یک کمیت ریاضی که می تواند چندین مقدار مختلف را نشان دهد
چیزی که بر یک موقعیت تاثیر می گذارد به این معنی که نمی توانید مطمئن باشید چه اتفاقی خواهد افتاد
هزینه های متغیر، قیمت ها، نرخ بهره و غیره تغییر می کنند یا می توانند تغییر کنند و ثابت نیستند
یک عدد، مقدار یا وضعیتی که می تواند تغییر کند
احتمالاً تغییر می کند یا تغییر یا تفاوت را به عنوان یک ویژگی نشان می دهد
likely to change or showing change or difference as a characteristic
یک حرف یا نماد که هر یک از مجموعه ای از مقادیر را نشان می دهد
چیزی که می تواند تغییر کند، به ویژه به گونه ای که نمی توان از قبل شناخت
قادر به تغییر یا تغییر است
همیشه از یک سطح یا استاندارد نیست
عدد، مقدار یا موقعیتی که می تواند به طرق مختلف تغییر کند و بر چیزی تأثیر بگذارد
تقاضا برای محصولات این شرکت متغیر است.
پوشش بیمه درمانی در کشورهای خارجی بسیار متغیر است.
هوای اینجا احتمالاً بسیار متغیر است.
این فرآیند بسط یک مفهوم و حرکت به سمت شاخص های تجربی، گام مهمی در تحلیل متغیر است.
This process of elaborating a concept and moving toward empirical indicators is the crucial step in variable analysis.
بازده متغیر خواهد بود، زیرا جوامع ساختمانی نرخ های پرداختی به سرمایه گذاران را تغییر می دهند.
نقشه های مغز به اندازه چهره ها متغیر هستند.
کاکتوس های جوجه تیغی از نظر شکل متغیر هستند، اما بسیاری از آنها بشکه ای شکل یا کروی هستند.
اکنون دو سند داریم: یک الگوی متن پوسته و یک لیست متغیر.
مته دارای سرعت متغیر است.
اطلاعات در مورد اثربخشی تهویه متغیر و سطوح غلظت فرمالدئید و میکروارگانیسمها جستجو شد.
Information regarding variable ventilation efficacy and levels of formaldehyde and micro-organism concentrations were sought.
با این همه متغیر، محاسبه هزینه دشوار است.
دما ثابت ماند در حالی که فشار در آزمایش متغیر بود.
نرخ بهره متغیر
آب و هوای بریتانیا شاید در بهار متغیرترین حالت خود را داشته باشد.
متغیرهای معادله X، Y و Z هستند.
The data was analysed according to neighbourhoods, but other key variables like credit rating and marital status were ignored altogether.
داده ها بر اساس محله ها تجزیه و تحلیل شدند، اما سایر متغیرهای کلیدی مانند رتبه اعتباری و وضعیت تاهل به طور کلی نادیده گرفته شدند.
آب و هوای ما در بهار بسیار متغیر است.
تنوع زیادی بین برندها وجود دارد.
Among the variables that could prevent us from finishing the building by June are the weather and the availability of materials.
از جمله متغیرهایی که می تواند مانع از اتمام ساختمان تا ژوئن شود، آب و هوا و در دسترس بودن مصالح است.
50% of the restaurant manager's remuneration was variable.
50 درصد دستمزد مدیر رستوران متغیر بود.
بازده متغیر است اما می تواند تا 9٪ افزایش یابد.
آنهایی که چند سال پیش مستمری متغیر خریداری کردند، در حال حاضر پول خود را از دست داده اند.
کیفیت تماس تلفنی اینترنتی می تواند بسیار متغیر باشد.
تراشههای جدید با کیفیت متفاوتی ظاهر شدهاند.
در حال حاضر، متغیرهای زیادی برای تصمیم گیری وجود دارد.
fluctuating
در حال نوسان
unstable
ناپایدار
fickle
بی ثبات
inconstant
انتقال
shifting
ناپایا
unsteady
متزلزل
wavering
دمدمی مزاج
capricious
مایع
fluid
ناسازگار
inconsistent
خلق و خوی
temperamental
ناهموار. ناجور
uneven
بی قرار
vacillating
تغییر می کند
unsettled
همیشه در حال تغییر
بی رویه
everchanging
غیر قابل پیش بینی
irregular
متفاوت است
unpredictable
فرار
varying
آفتاب پرست
volatile
متحول
chameleonic
ناخوشایند
changeful
متحرک
fitful
متغیر
mercurial
تغییر پذیر
movable
شناور
protean
ثابت نشده
changeable
erratic
floating
oscillating
unfixed
ثابت
زوج
پایدار
استوار
درست شد
fixed
منظم
مستقر شده
settled
مداوم
continuous
محکم
لباس فرم
بدون تغییر
persistent
بی انحراف
unchanging
بی نوسان
undeviating
غیر متغیر
unfluctuating
تزلزل ناپذیر
unvarying
متعادل
unwavering
مسلم - قطعی
balanced
تغییر ناپذیر
قابل اعتماد
changeless
ناشکسته
invariable
بی وقفه
invariant
مستمر
reliable
معمولی
stationary
قابل پیش بینی
unbroken
غیر قابل تغییر
unremitting
تغییرناپذیر
continual
habitual
predictable
unchangeable
immutable
