patent

base info - اطلاعات اولیه

patent - ثبت اختراع

noun - اسم

/ˈpætnt/

UK :

/ˈpætnt/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [patent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patent] در گوگل
description - توضیح

  • سند خاصی که به شما این حق را می دهد که اختراع یا محصول جدیدی بسازید یا بفروشید که هیچ کس مجاز به کپی کردن آن نیست

  • protected by a patent


    توسط یک پتنت محافظت می شود


  • برای به دست آوردن سند خاصی که به شما حق ایجاد یا فروش اختراع یا محصول جدید را می دهد


  • یک سند قانونی که به شخص یا شرکتی حق ایجاد یا فروش اختراع، محصول یا روش جدیدی برای انجام کاری را می دهد و بیان می کند که هیچ شخص یا شرکت دیگری مجاز به انجام این کار نیست.

  • used to say that someone has asked for a patent


    قبلاً می گفت که شخصی درخواست ثبت اختراع کرده است

  • to obtain a patent, protecting the rights to make or sell a new invention, product or method of doing something


    برای به دست آوردن حق ثبت اختراع، حمایت از حقوق ساخت یا فروش یک اختراع، محصول یا روش جدید برای انجام کاری


  • حق قانونی رسمی برای ساخت یا فروش اختراع برای چند سال خاص

  • →  patent leather


    → چرم اختراعی


  • برای دریافت حق قانونی رسمی ساخت یا فروش اختراع


  • بسیار آشکار

  • A patent invention is protected by law so that only particular people or companies have the right to make or sell it


    یک اختراع ثبت اختراع توسط قانون حمایت می شود به طوری که فقط افراد یا شرکت های خاصی حق ساخت یا فروش آن را دارند


  • حق قانونی این است که تنها کسی باشید که می تواند یک اختراع را برای چند سال خاص بسازد، استفاده کند یا بفروشد

  • (of ideas or characteristics) obvious


    (از ایده ها یا ویژگی ها) آشکار است


  • حق قانونی اینکه تنها شخص یا شرکتی باشید که محصولی را برای چند سال خاص بسازد یا بفروشد، یا سندی که این حق را به شما می دهد.

  • if a product comes off patent or goes off patent, the period of time for which someone has the patent for it comes to an end


    اگر محصولی از ثبت اختراع خارج شود یا از ثبت اختراع خارج شود، مدت زمانی که شخصی حق اختراع آن را دارد به پایان می رسد.

  • used to show that the person who has made or is selling a product has asked for a patent on it


    برای نشان دادن اینکه شخصی که محصولی را ساخته یا می‌فروشد، درخواست ثبت اختراع برای آن کرده است


  • برای گرفتن حق قانونی تنها شخص یا شرکتی باشد که محصولی را برای چند سال خاص تولید یا بفروشد

  • →  patented


    → ثبت اختراع

  • He had a patent and had earned millions of dollars in royalties.


    او حق ثبت اختراع داشت و میلیون ها دلار حق امتیاز به دست آورده بود.

  • However spilled milk and out-dated patents are two things equally useless, so I shall catch the late train tomorrow.


    با این حال، شیر ریخته شده و ثبت اختراع تاریخ گذشته دو چیز به یک اندازه بی فایده هستند، بنابراین من فردا قطار دیرهنگام را خواهم گرفت.

  • The Megan and Morag experiments also enabled us to apply for patents.


    آزمایش‌های مگان و موراگ نیز به ما امکان داد تا برای ثبت اختراع اقدام کنیم.

  • It is essential that any ideas and development work concerning a possible future patent application are kept absolutely secret and confidential.


    ضروری است که هر ایده و کار توسعه ای در مورد درخواست پتنت احتمالی در آینده کاملاً محرمانه و محرمانه نگهداری شود.

  • At about the time of the exhibition it emerged that the firm was infringing the Medlock patent.


    تقریباً در زمان برگزاری نمایشگاه، مشخص شد که این شرکت حق ثبت اختراع Medlock را نقض می کند.

  • The United States patent and trademark office has granted three patents to RiceTec of Texas.


    اداره ثبت اختراع و علائم تجاری ایالات متحده سه اختراع را به RiceTec تگزاس اعطا کرده است.

  • It is indoctrination Misguided pride leaves us impervious to any version of success that does not bear the patent of our system.


    این تلقین است غرور نادرست ما را در برابر هر نسخه ای از موفقیت که دارای حق ثبت اختراع سیستم ما نیست، در امان می گذارد.

example - مثال
  • to apply for/obtain/take out a patent on an invention


    برای درخواست/به دست آوردن/اخذ اختراع یک اختراع

  • The device was protected by patent.


    دستگاه توسط حق ثبت اختراع محافظت شد.

  • patent applications/laws


    درخواست های ثبت اختراع / قوانین

  • the US Patent Office


    اداره ثبت اختراع ایالات متحده

  • Edison took out a patent on the light bulb.


    ادیسون حق اختراع لامپ را گرفت.

  • In 1843 Bain filed a patent for his fax machine.


    در سال 1843 بین برای دستگاه فکس خود ثبت اختراع ثبت کرد.

  • In 1995 he was granted a patent for his invention.


    او در سال 1995 حق اختراع خود را به دست آورد.

  • The item is Patent Pending No. 11092001.


    مورد ثبت اختراع در انتظار شماره 11092001 است.


  • یک مرجع برجسته در قانون ثبت اختراع

  • In 1880 Alexander Graham Bell was granted a patent on an apparatus for signalling and communicating called a Photophone.


    در سال 1880، الکساندر گراهام بل، حق ثبت اختراع دستگاهی برای سیگنال دهی و برقراری ارتباط به نام Photophone را دریافت کرد.

  • The company took out/filed a patent on a genetically engineered tomato.


    این شرکت حق اختراع یک گوجه فرنگی دستکاری شده ژنتیکی را ثبت کرد/به ثبت رساند.

  • If you don't patent your invention, other people may make all the profit out of it.


    اگر اختراع خود را ثبت نکنید، افراد دیگر ممکن است از آن سود ببرند.

  • a patent lie


    یک دروغ ثبت اختراع

  • a patent disregard of the law


    بی توجهی به قانون ثبت اختراع

  • No he replied, with patent distaste.


    او با تنفری آشکار پاسخ داد: نه.

  • a patent screwdriver


    یک پیچ گوشتی ثبت اختراع

  • Otis patented a steam elevator in 1861.


    اوتیس یک آسانسور بخار را در سال 1861 ثبت اختراع کرد.

  • He felt the notion of beginner's luck was patent nonsense.


    او احساس می کرد که مفهوم شانس مبتدی یک مزخرف است.

  • Your entire argument is patently ridiculous.


    کل استدلال شما آشکارا مسخره است.

  • Filing a patent is a long and expensive process.


    ثبت اختراع فرآیندی طولانی و پرهزینه است.

  • An American company was granted the patent last year.


    سال گذشته یک شرکت آمریکایی این حق اختراع را دریافت کرد.

  • He expects to be awarded a patent on his invention later this month.


    او انتظار دارد تا اواخر این ماه حق اختراع خود را دریافت کند.

  • The company has been granted a patent for a milk carton opener.


    این شرکت حق ثبت اختراع درب بازکن کارتن شیر را دریافت کرده است.

  • The drugs are protected by patent.


    داروها توسط حق ثبت اختراع محافظت می شوند.

  • The lawsuit will continue even after the patent expires.


    این دعوا حتی پس از انقضای حق اختراع نیز ادامه خواهد داشت.

  • a patent attorney/lawyer


    یک وکیل ثبت اختراع / وکیل

  • a patent application


    یک درخواست ثبت اختراع

  • A lot of the company's top-selling drugs were going off patent.


    بسیاری از داروهای پرفروش این شرکت در حال ثبت اختراع بودند.

  • The company has a patent pending on the machine.


    این شرکت دارای یک پتنت در حال انتظار برای دستگاه است.

  • The company has designed and patented a device which it claims will sharply reduce pollution emissions from older cars.


    این شرکت دستگاهی را طراحی و ثبت کرده است که ادعا می کند آلایندگی خودروهای قدیمی را به شدت کاهش می دهد.

synonyms - مترادف

  • واضح


  • روشن

  • evident


    مشهود


  • آشکار

  • manifest


    شفاف

  • transparent


    قابل توجه

  • blatant


    خیره کننده

  • conspicuous


    قابل لمس

  • glaring


    جلگه

  • palpable


    غیر قابل اشتباه

  • plain


    متمایز

  • unmistakable


    برهنه شد


  • کاملا

  • barefaced


    بی چون و چرا

  • downright


    بدیهی است

  • flagrant


    پنهان

  • unequivocal


    قطعی

  • self-evident


    قابل تشخیص

  • unconcealed


    باز کن

  • definite


    قابل رویت

  • discernible


    بدون مو


  • کچل صورت

  • overt


    خط روشن


  • گسترده

  • bald


    صریح

  • bald-faced


    تصمیم گرفت

  • bright-line


    فاحش


  • clear-cut


  • decided


  • egregious


antonyms - متضاد
  • ambiguous


    مبهم

  • clouded


    ابری

  • cryptic


    مرموز


  • تاریک

  • enigmatic


    معمایی

  • enigmatical


    نامحسوس

  • equivocal


    نامشخص

  • inconspicuous


    اسرار امیز

  • indistinct


    غیر آشکار

  • mysterious


    روشن نشده است

  • nonobvious


    غیر واضح

  • obfuscated


    بدون ابر

  • obscure


    محجوب

  • unapparent


    مسدود

  • unclarified


    تمیز

  • unclear


    بسته

  • unclouded


    پنهان شده است

  • unobtrusive


    کدر

  • blocked


    درهم


  • نامعین

  • closed


    اخلاقی

  • concealed


    بخش

  • dull


    جزئي

  • fuzzy


    نامحدود

  • hidden


  • indefinite



  • obscured



  • partial


  • unlimited


لغت پیشنهادی

substance

لغت پیشنهادی

anaphylactic

لغت پیشنهادی

deduced