strategies

base info - اطلاعات اولیه

strategies - استراتژی ها

N/A - N/A

ˈstræt̬.ə.dʒi

UK :

ˈstræt.ə.dʒi

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [strategies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [strategies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [strategies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [strategies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [strategies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [strategies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [strategies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [strategies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [strategies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [strategies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [strategies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [strategies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [strategies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [strategies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [strategies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [strategies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [strategies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [strategies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [strategies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [strategies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [strategies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [strategies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [strategies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [strategies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [strategies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [strategies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [strategies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [strategies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [strategies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [strategies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [strategies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [strategies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [strategies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [strategies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [strategies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [strategies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [strategies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [strategies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [strategies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [strategies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [strategies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [strategies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [strategies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [strategies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [strategies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [strategies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [strategies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [strategies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [strategies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [strategies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [strategies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [strategies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [strategies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [strategies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [strategies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [strategies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [strategies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [strategies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [strategies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [strategies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [strategies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [strategies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [strategies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [strategies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [strategies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [strategies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [strategies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [strategies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [strategies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [strategies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [strategies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [strategies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [strategies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [strategies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [strategies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [strategies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [strategies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [strategies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [strategies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [strategies] در گوگل
description - توضیح
example - مثال

  • رئیس جمهور دیروز یک جلسه اضطراری برای بحث در مورد استراتژی نظامی با پنتاگون برگزار کرد.

  • Their marketing strategy for the product involves obtaining as much free publicity as possible.


    استراتژی بازاریابی آنها برای محصول شامل به دست آوردن تبلیغات رایگان تا حد امکان است.

  • We're working on new strategies to improve our share of the market.


    ما در حال کار بر روی استراتژی های جدید برای بهبود سهم خود از بازار هستیم.

  • Follow this strategy for avoiding minor mistakes.


    این استراتژی را برای جلوگیری از اشتباهات جزئی دنبال کنید.

  • We offer a group therapy session that teaches coping strategies.


    ما یک جلسه گروه درمانی ارائه می دهیم که راهبردهای مقابله ای را آموزش می دهد.

  • Chess is a game that requires strategy.


    شطرنج یک بازی است که نیاز به استراتژی دارد.


  • این تپه برای کنترل حومه از اهمیت استراتژیک برخوردار بود.

  • The cameras are strategically placed in areas with the most criminal activity.


    دوربین ها به صورت استراتژیک در مناطقی با بیشترین فعالیت مجرمانه قرار می گیرند.

  • Business environments and strategies are constantly changing in response to economic and financial variables.


    محیط ها و استراتژی های کسب و کار در پاسخ به متغیرهای اقتصادی و مالی دائما در حال تغییر هستند.

  • She redefined how companies think about strategy.


    او نحوه تفکر شرکت ها در مورد استراتژی را دوباره تعریف کرد.

  • The group's report represents a fundamental change in strategy.


    گزارش این گروه نشان دهنده یک تغییر اساسی در استراتژی است.

  • How has the slowdown in the current business cycle affected your strategy for growing the business?


    کندی چرخه تجاری فعلی چه تاثیری بر استراتژی شما برای رشد کسب و کار داشته است؟

  • The company president has mapped out a strategy for sustainable growth in the 21st century.


    رئیس شرکت، یک استراتژی برای رشد پایدار در قرن بیست و یکم ترسیم کرده است.

  • The group's strategy of overseas diversification helped it overcome tough conditions at home.


    استراتژی این گروه برای تنوع در خارج از کشور به آن کمک کرد تا بر شرایط سخت در داخل غلبه کند.

  • The airline is now reaping the rewards from its strategy of cutting seat numbers and focusing on higher-paying business passengers.


    این ایرلاین اکنون از استراتژی خود در کاهش تعداد صندلی ها و تمرکز بر مسافران تجاری با درآمد بالاتر سود می برد.

  • Companies must develop strategies for adapting their brands to changing trends in the marketplace.


    شرکت ها باید استراتژی هایی را برای تطبیق برند خود با روندهای در حال تغییر در بازار توسعه دهند.

  • In order to expand your e-business operations, you need to formulate a clear strategy.


    به منظور گسترش فعالیت های کسب و کار الکترونیکی خود، باید یک استراتژی روشن تدوین کنید.


  • مدیران عامل و مقامات ارشد دولتی باید تلاش کنند تا راهبردی برای توسعه اقتصادی ارائه دهند که صرفاً مجموعه ای از بازده های سیاسی کوتاه مدت نباشد.

  • They are pursuing a strategy of acquisitions to spread their third-generation mobile technology beyond the domestic market


    آنها در حال پیگیری استراتژی خرید هستند تا فناوری نسل سوم تلفن همراه خود را فراتر از بازار داخلی گسترش دهند

  • Pricing is only one element of an overall strategy to curb congestion.


    قیمت گذاری تنها یک عنصر از یک استراتژی کلی برای مهار تراکم است.

  • a good/successful/winning strategy


    یک استراتژی خوب/موفق/برنده

  • an expansion/growth/acquisition strategy


    استراتژی گسترش/رشد/اکتساب

  • marketing/management/investment strategies


    استراتژی های بازاریابی/مدیریت/سرمایه گذاری

  • sales/pricing strategies


    استراتژی های فروش/قیمت گذاری

synonyms - مترادف
  • ideas


    ایده ها

  • propositions


    گزاره ها

  • approaches


    نزدیک می شود

  • plans


    برنامه ها

  • recommendations


    توصیه ها

  • policies


    سیاست های

  • tactics


    تاکتیک ها

  • proposals


    پیشنهادات

  • suggestions


    اقدامات

  • actions


    برنامه های کاربردی

  • applications


    مانورهای ایالات متحده

  • maneuveringsUS


    مانورهای انگلستان

  • manoeuvringsUK


    طرح ها

  • schemes


    نقشه ها

  • blueprints


    راه ها

  • ways


    مواد و روش ها

  • methods


    رویه ها

  • procedures


    برنامه های انگلستان

  • programmesUK


    زاویه

  • designs


    سیستم های

  • angles


    برنامه ریزی ها

  • systems


    برنامه های بازی

  • plannings


    روش شناسی

  • game plans


    تکه ها

  • methodologies


    تکنیک

  • tacks


    برنامه های ایالات متحده

  • techniques


    طرح های اصلی

  • programsUS


    بازی ها

  • master plans


    ترتیبات

  • games


  • arrangements


antonyms - متضاد
  • mistakes


    اشتباهات

  • aberrations


    انحرافات

  • oversights


    نظارت ها

  • bungles


    بنگل ها

  • blunders


    کلاهبرداران

  • clangers


    محاسبات اشتباه

  • miscalculations


    قضاوت های نادرست

  • misjudgments


    می لغزد

  • slips


    کاربردهای نادرست

  • misapplications


    سوء تفاهم ها

  • misapprehensions


    خطاها

  • errors


    گسل

  • faults


    بلوپرها

  • bloopers


    به هم ریختن

  • missteps


    لغزش ها

  • muddles


    فلابس

  • slip-ups


    کرک ها

  • flubs


    دست کم گرفتن ها

  • fluffs


    غوغا کردن

  • underestimations


    اشتباه

  • boo-boos


    اسنافوس

  • errata


    سفرها

  • snafus


  • trips


لغت پیشنهادی

aphasia

لغت پیشنهادی

apparatchik

لغت پیشنهادی

bushfire