media

base info - اطلاعات اولیه

media - رسانه ها

noun - اسم

/ˈmiːdiə/

UK :

/ˈmiːdiə/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [media] در گوگل
description - توضیح
  • the plural of medium


    جمع متوسط

  • all the different ways of entertaining and giving information to the public and advertising goods, for example television radio and newspapers


    تمام راه های مختلف سرگرمی و اطلاع رسانی به مردم و تبلیغات کالاها، مانند تلویزیون، رادیو و روزنامه ها

  • the internet, newspapers, magazines, television etc., considered as a group


    اینترنت، روزنامه ها، مجلات، تلویزیون و غیره به عنوان یک گروه در نظر گرفته می شود

  • videos, music and photographs that are stored as particular types of file on a computer


    فیلم‌ها، موسیقی‌ها و عکس‌هایی که به‌عنوان انواع خاصی از فایل‌ها در رایانه ذخیره می‌شوند

  • plural of medium


    جمع از متوسط

  • newspapers, magazines, television and radio considered as a group


    روزنامه ها، مجلات، تلویزیون و رادیو به عنوان یک گروه در نظر گرفته می شود

  • pl of medium


    pl از متوسط

  • newspapers, magazines, radio television and the internet considered as a group


    روزنامه ها، مجلات، رادیو، تلویزیون و اینترنت به عنوان یک گروه در نظر گرفته می شوند

  • plural of medium noun


    جمع از اسم متوسط

  • But media lawyers said there are other possible avenues for mounting a renewed First Amendment attack on the ban.


    اما وکلای رسانه‌ها گفتند راه‌های احتمالی دیگری نیز برای حمله مجدد متمم اول به این ممنوعیت وجود دارد.

  • The newer, non-ionic contrast materials may be less likely to excite pancreatic inflammation than ionic media.


    مواد کنتراست جدیدتر و غیر یونی ممکن است کمتر نسبت به محیط های یونی التهاب پانکراس را تحریک کنند.

  • Traditionally, the library media program has looked beyond its own location for its resources, both human and material.


    به طور سنتی، برنامه رسانه کتابخانه ای فراتر از مکان خود برای منابع خود، چه انسانی و چه مادی، نگاه می کرد.

  • Influential contacts, mostly media folk.


    مخاطبین تأثیرگذار، عمدتاً افراد رسانه ای.


  • محصول این تعامل یا چانه زنی، محتوای رسانه ای است که عموم مردم در آن حضور دارند.

  • Almost simultaneously, the media has stepped up its scrutiny of funding sources.


    تقریباً به طور همزمان، رسانه ها بررسی دقیق منابع مالی خود را افزایش داده اند.

  • Few contemporary political strategies are conceived without considerable attention being paid to media considerations.


    تعداد کمی از استراتژی های سیاسی معاصر بدون توجه قابل توجه به ملاحظات رسانه ای تصور می شوند.

example - مثال
  • the national/international media


    رسانه ملی/بین المللی

  • The news media reported extensively on the story.


    رسانه های خبری به طور گسترده ای از این ماجرا خبر دادند.

  • The media was/were accused of influencing the final decision.


    رسانه ها متهم به تأثیرگذاری در تصمیم نهایی شدند.

  • print/electronic/broadcast media


    رسانه های چاپی / الکترونیکی / پخش

  • This is a story that the mainstream media refuses to cover.


    این داستانی است که رسانه های اصلی از پوشش آن خودداری می کنند.

  • The trial was fully reported in the media.


    این دادگاه به طور کامل در رسانه ها منتشر شد.

  • Any event attended by the actor received widespread media coverage.


    هر رویدادی با حضور این بازیگر بازتاب گسترده ای در رسانه ها داشت.

  • Rumours about her illness began in some media outlets.


    شایعات در مورد بیماری او در برخی رسانه ها آغاز شد.

  • The star has been the focus of intense media attention.


    این ستاره کانون توجه شدید رسانه ها بوده است.

  • He became a media star for his part in the protests.


    او به خاطر نقشش در اعتراضات تبدیل به یک ستاره رسانه ای شد.

  • Innovations in education take place through digital media and mobile devices.


    نوآوری ها در آموزش از طریق رسانه های دیجیتال و دستگاه های تلفن همراه صورت می گیرد.

  • Rescuers and state media rushed to the disaster scene.


    امدادگران و رسانه های دولتی به محل حادثه شتافتند.

  • There is a perception that the government controls the media.


    این تصور وجود دارد که دولت رسانه ها را کنترل می کند.

  • The minister will address the media on Friday afternoon.


    وزیر امور خارجه بعدازظهر جمعه در جمع اصحاب رسانه سخنرانی خواهد کرد.

  • He hosted lavish parties, according to media reports.


    بر اساس گزارش رسانه ها، او مهمانی های مجللی برگزار کرد.

  • Music has been turned into a series of media events.


    موسیقی به مجموعه ای از رویدادهای رسانه ای تبدیل شده است.

  • One story has dominated the media this week.


    یک داستان در این هفته رسانه ها را تحت الشعاع قرار داده است.

  • She's very different from her media image.


    او با تصویر رسانه ای خود بسیار متفاوت است.

  • Some blame the media for propagating negative stereotypes.


    برخی رسانه ها را به دلیل تبلیغ کلیشه های منفی سرزنش می کنند.

  • The company is anxious to play down the media hype.


    این شرکت مشتاق است تا تبلیغات رسانه ای را کم رنگ کند.

  • The event was widely covered by the mass media.


    این مراسم بازتاب گسترده ای در رسانه های گروهی داشت.

  • The local media reported rioting across the country.


    رسانه های محلی از وقوع شورش در سراسر کشور خبر دادند.

  • Their PR officer handles TV, radio and print media interviews.


    افسر روابط عمومی آنها مصاحبه های تلویزیونی، رادیویی و رسانه های چاپی را انجام می دهد.

  • They believe that the media is biased against them.


    آنها معتقدند که رسانه ها علیه آنها تعصب دارند.

  • the local/national media


    رسانه های محلی/ملی

  • media attention/coverage/hype/reports


    توجه رسانه ها / پوشش / هیاهو / گزارش ها

  • The issue has been much discussed in the media.


    این موضوع در رسانه ها بسیار مورد بحث قرار گرفته است.

  • I have media files stored on an external hard drive.


    من فایل های رسانه ای را روی هارد اکسترنال ذخیره کرده ام.

  • The company was a pioneer in the market for streaming media to desktop personal computers.


    این شرکت پیشگام در بازار پخش رسانه به رایانه های شخصی رومیزی بود.


  • رسانه های خبری


  • حجم عظیمی از پوشش رسانه ای مراسم تشییع جنازه پرنسس دایانا وجود داشت.

synonyms - مترادف

  • رادیو


  • تلویزیون

  • broadcasting


    صدا و سیما

  • magazines


    مجلات

  • newspapers


    روزنامه ها

  • publishing


    انتشار


  • اخبار


  • کابل

  • communications


    ارتباطات

  • correspondence


    مکاتبات


  • رسانه های جمعی


  • مطبوعات

  • communications industry


    صنعت ارتباطات


  • رسانه های اطلاعاتی


  • رسانه الکترونیکی

antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

puns

لغت پیشنهادی

dire

لغت پیشنهادی

aeon