maybe
maybe - شاید
adverb - قید
UK :
US :
می گفت ممکن است اتفاقی بیفتد یا درست باشد اما شما مطمئن نیستید
used to reply to a suggestion or idea when either you are not sure if you agree with it or you do not want to say ‘yes’ or ‘no’
برای پاسخ دادن به یک پیشنهاد یا ایده زمانی استفاده میشود که یا مطمئن نیستید با آن موافق هستید یا نمیخواهید «بله» یا «نه» بگویید.
برای نشان دادن اینکه از مقدار یا عدد مطمئن نیستید استفاده می شود
برای ارائه پیشنهادی که کاملاً در مورد آن مطمئن نیستید استفاده می شود
برای نشان دادن اینکه چیزی ممکن است یا ممکن است چیزی درست باشد استفاده می شود
برای نشان دادن تقریبی بودن یک عدد یا مقدار استفاده می شود
برای پیشنهاد یا درخواست مودبانه چیزی استفاده می شود
برای اجتناب از دادن پاسخ روشن یا مشخص به یک سوال استفاده می شود
استفاده می شود به این معنی که چیزی توضیحی ممکن برای چرایی اتفاق دیگری است
شاید بتوان برای جلوگیری از دادن پاسخ روشن یا قطعی به یک سوال نیز استفاده کرد
شاید بتوان برای معرفی یک توضیح احتمالی نیز استفاده کرد
کوویتسکی پس از کسر مالیات شاید 45000 دلار به دست آورد.
ماشینها غوغای کارخانهای درست میکردند، شاید مثل یک کارخانه مهر زنی.
و سپس شاید سلام لیدز را به جمعیت انجام دهید.
آنها ممکن است استانداردهای قابل اندازه گیری، برخی اولویت ها و شاید حتی معیارها و ضرب الاجل ها داشته باشند.
شاید برای یکی از مؤسسات خیریه بزرگ کار می کردم یا شاید برای کار در انتشارات بروم.
شاید برای خودم یک لباس جدید بخرم.
از جایی میتوانست صدای یک سخنران را بشنود. شاید کمی نیاز به افزایش سرعت داشته باشد.
اما به دلیل طمع یا شاید هم نوع دوستی بیش از حد به پایان رسید.
شاید این ایده چندان خوبی نبود.
یا شاید باید منتظر پیشنهادی از شرکت نفت بزرگ باشیم.
فکر کردم شاید بتوانی با مامان ادی تماس بگیری.
شاید شما باید یک محافظ استخدام کنید.
شاید بیاید، شاید هم نیاید.
«آیا میخواهی خانهات را بفروشی؟» «شاید.»
آیا او درست است؟ شاید شایدم نه.
شاید دویدن برای من مفید باشد.
دو، شاید سیصد پوند هزینه خواهد داشت.
شاید ماهی یک یا دو بار به آنجا می رویم.
هر داستانی دو طرف دارد، شاید در این مورد حتی بیشتر.
فکر کردم شاید بتوانیم با هم برویم.
شاید باید بهش بگی
شاید بتوانیم هفته آینده برای ناهار همدیگر را ببینیم.
شاید باید به خوانندگان هشدار داد.
من به تازگی یک لپ تاپ جدید گرفته ام، پس شاید شما بتوانید از لپ تاپ قدیمی من استفاده کنید.
«فکر میکنم او باید استعفا دهد.» «شاید.»
آیا من عصبی هستم؟ خوب، شاید فقط کمی.
«وقتی بچه دار شدی باید کار را متوقف کنی.» «شاید، اما من توان مالی ندارم.»
شاید فردا بیایند
شاید بالاخره حق با شما بود.
200، شاید 300 پناهنده در قایق بودند.
شاید تد بخواهد برود.
شاید باید دوباره شروع کنیم.
به مهمونی کلی میای؟ شاید.
Why were you chosen for the team and not me? Maybe it's because I've been to more practices than you.
چرا تو برای تیم انتخاب شدی نه من؟ شاید به این دلیل است که من بیشتر از شما در تمرینات حضور داشته ام.
شاید بتوانم قبل از باران حیاط را چمن بزنم.
وقتی من رفتم شاید (= تقریباً) 50 نفر آنجا بودند.
هنوز قراره برای شام به من بپیوندی؟ شاید.
فکر کردم شاید پیام تلفنم او را ترسانده است.
شاید
احتمالا
conceivably
قابل تصور
perchance
تصادف
mayhap
به طور بالقوه
peradventure
به طور عملی
به طور قابل اعتماد
feasibly
احتمال دارد
mayhaps
به ظاهر
credibly
منطقی
imaginably
بالفرض
قابل توجیه
ostensibly
مورد
به احتمال زیاد
reasonably
ظاهرا
haply
از نظر تئوری
hypothetically
به وقوع پیوستن
justifiably
میتوانست باشد
percase
برای همه می داند
presumably
می تواند این باشد
presumptively
ممکنه که
seemingly
ممکن است
theoretically
غیرممکن نیست
not impossibly
قطعا
به وضوح
به طور قطعی
categorically
مسلما
بدون شک
unquestionably
غیر قابل انکار
undeniably
بدون ابهام
undisputedly
مثبت
indubitably
واقعا
unequivocally
براستی
positively
کاملا
بی شک
بدون تردید
مطمئنا
irrefutably
به طور غیر قابل بحث
unambiguously
بی چون و چرا
undoubtedly
بدون قید و شرط
unmistakably
دقیقا
assuredly
فراتر از هر شکی
incontrovertibly
فراتر از سوال
definitively
بدون سوال
doubtlessly
مطمئن باشید که ممکن است
incontestably
unreservedly
