mint

base info - اطلاعات اولیه

mint - نعناع

noun - اسم

/mɪnt/

UK :

/mɪnt/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [mint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mint] در گوگل
description - توضیح

  • گیاهی کوچک با برگهای سبز که بوی و طعمی تازه دارد و در آشپزی استفاده می شود

  • a sweet that tastes of peppermint (=a type of mint with a strong fresh taste)


    شیرینی به مزه نعناع (=نوعی نعنا با طعم تازه و قوی)

  • a place where coins are officially made


    مکانی که در آن سکه به طور رسمی ساخته می شود

  • to make a coin


    برای ساختن یک سکه


  • خیلی خوب


  • مقدار بسیار زیادی پول

  • to manufacture coins


    برای تولید سکه

  • a herb whose leaves have a strong fresh smell and taste and are used for giving flavour to food


    گیاهی که برگهای آن بوی و طعمی قوی و تازه دارد و برای طعم دادن به غذا استفاده می شود

  • a sweet with a mint flavour


    شیرینی با طعم نعناع

  • a place where the new coins of a country are made


    مکانی که در آن سکه های جدید یک کشور ساخته می شود


  • تمبر ضرابخانه و سکه و غیره استفاده نشده است

  • Mint stamps and coins, etc. have not been used


    عالی، انگار جدید


  • برای تولید سکه برای دولت


  • برای تولید چیزی جدید، به ویژه برای اختراع یک عبارت یا کلمه جدید


  • گیاهی که برگهای آن بو و طعم تمیزی دارد و برای طعم دادن به غذا، نوشیدنی و آب نبات استفاده می شود

  • an herb whose leaves have a clean smell and taste used to flavor food drinks, and candy


    نعناع نیز یک آب نبات با این طعم قوی و تازه است.

  • A mint is also a candy with this strong fresh flavor.


    مکانی که در آن سکه ها و پول های کاغذی جدید یک کشور ساخته می شود

  • a place where the new coins and paper money of a country are made


    infml یک نعناع نیز مقدار بسیار زیادی پول است

  • infml A mint is also a very large amount of money


    برای ساخت یک سکه جدید

  • to make a new coin


    مکانی که در آن سکه و پول کاغذی یک کشور ساخته می شود

  • a place where the coins and paper money of a country are made


    چیزی که در وضعیت مناسبی قرار دارد تقریباً شبیه به نو بودن به نظر می رسد یا کار می کند


  • اگر دولتی سکه ای ضرب کند، آن را می سازد

  • if a government mints a coin, it makes it


    خوب، دوستان ما، یک نعناع بپرید، به سمت تپه ها بروید و دندان های خود را با یک شاخه کهور بچینید.

  • Well pop a mint, our friends, head for the hills, and pick your teeth with a mesquite twig.


    او به خود کمک می کند تا از یک کاسه شیشه ای فانتزی روی میز قهوه نعناع کند.

  • He helps himself to a mint from a fancy glass bowl on the coffee table.


    اما او بالاخره یک ضرابخانه را برد.

  • But he has finally won a mint.


    پنی رویال، نوعی نعناع، ​​در برابر کک ها موثر است، بنابراین چند برگ خشک شده پنی رویال را به یقه حیوان خانگی خود بچسبانید.

  • Pennyroyal, a type of mint, is effective against fleas so attach a few dried pennyroyal leaves to your pet's collar.


    وعده های غذایی کوچکتر بخورید و از نعناع سودا یا قرص های سوء هاضمه استفاده کنید.

  • Eat smaller meals and try soda mints or indigestion tablets.


    کودکان این فرصت را خواهند داشت که برای ضرابخانه Stoyopolis پول ایجاد کنند.

  • Children will have the opportunity to create money for the Storyopolis mint.


example - مثال
  • mint-flavoured toothpaste


    خمیر دندان با طعم نعنا

  • I decorated the fruit salad with a sprig of mint.


    سالاد میوه را با یک شاخه نعنا تزئین کردم.

  • roast lamb with mint sauce


    گوشت بره کبابی با سس نعنا

  • after-dinner mints


    نعناع بعد از شام

  • the Royal Mint (= the one where British coins and notes are made)


    ضرابخانه سلطنتی (= ضرابخانه ای که در آن سکه ها و اسکناس های بریتانیا ساخته می شود)

  • The bills were fresh from the mint.


    اسکناس ها تازه از ضرابخانه بود.

  • The Royal Mint has issued a set of commemorative coins.


    ضرابخانه سلطنتی مجموعه ای از سکه های یادبود منتشر کرده است.

  • to make/cost a mint


    ساختن/هزینه یک نعناع

  • They must be worth a mint.


    آنها باید ارزش یک نعناع را داشته باشند.

  • We sell first editions of rare books in mint condition.


    ما اولین نسخه های کتاب های کمیاب را در شرایط عالی می فروشیم.

  • a sprig of mint


    یک شاخه نعنا

  • mint-flavoured gum/toothpaste


    آدامس/خمیر دندان با طعم نعناع

  • a packet of extra-strong mints


    یک بسته نعناع بسیار قوی

  • after-dinner chocolate mints


    نعناع شکلاتی بعد از شام

  • If his books sell worldwide, he'll make a mint.


    اگر کتاب‌هایش در سراسر دنیا بفروشند، ضرابخانه درست می‌کند.

  • A collector would pay $500 for a mint copy.


    یک کلکسیونر 500 دلار برای یک کپی از ضرابخانه می پرداخت.

  • I bought a two-year-old car in mint condition with less than 20,000 miles.


    یه ماشین دوساله خریدم سالم با کمتر از 20000 میل.

  • a freshly minted slogan/phrase


    یک شعار/ عبارت تازه زده شده

  • newly minted college graduates


    فارغ التحصیلان جدید کالج

  • The new roof cost us a mint.


    سقف جدید برای ما یک ضرابخانه تمام شد.

  • The U.S. Mint issued about 8.23 billion pennies last year.


    ضرابخانه ایالات متحده در سال گذشته حدود 8.23 ​​میلیارد پنی صادر کرد.

  • The whole crazy project took ten years and cost a mint.


    کل پروژه دیوانه وار ده سال طول کشید و یک ضرابخانه هزینه داشت.

  • The movie studio is likely to make a mint on the film.


    استودیوی فیلمسازی احتمالاً روی این فیلم اثری خواهد گذاشت.


  • برای به دست آوردن یک قیمت فروش خوب، هم رکورد و هم جلد آن باید سالم باشند.

  • It costs more to mint a coin than to print a bill.


    هزینه ضرب سکه بیشتر از چاپ اسکناس است.

synonyms - مترادف
  • pristine


    تر و تازه


  • تازه

  • virgin


    باکره

  • immaculate


    معصوم


  • کامل

  • virginal


    لکه دار نشده

  • untarnished


    استفاده نشده

  • unused


    بدون آسیب

  • undamaged


    بی عیب

  • unblemished


    سالم

  • intact


    عالی


  • بدون علامت

  • unmarked


    مجرد

  • unmarred


    اصلی


  • کاملا نو

  • brand-new


    دهانه جدید


  • به عنوان جدید

  • span-new


    کتک زدن-جدید


  • خوشه و طول

  • spanking-new


    نام تجاری جدید

  • spick-and-span


    جدید

  • brand spanking new


    در شرایط عالی

  • new


    بی لکه


  • اسپیک و دهانه

  • spotless


    در شرایط بکر

  • unsullied


    در وضعیت تاپ

  • spic-and-span


    دست نخورده

  • in mint condition


  • in tiptop condition


  • untouched


  • unspoiled


antonyms - متضاد
  • stale


    کهنه


  • کهن

  • damaged


    آسیب دیده

  • imperfect


    ناقص

  • old


    قدیمی


  • استفاده شده

  • bad


    بد

  • hand-me-down


    دست من پایین


  • دست دوم

  • flawed


    قابل ملامت

  • reproachable


    معیوب

  • faulty


    قابل انتقاد

  • censurable


    اشتباه

  • amiss


    مسخ شده

  • defective


    فاسد

  • disfigured


    لکه دار

  • corrupt


  • blemished



لغت پیشنهادی

aquarium

لغت پیشنهادی

bcc

لغت پیشنهادی

savant