desire
desire - میل
noun - اسم
UK :
US :
یک امید یا آرزو قوی
آرزوی قوی برای داشتن رابطه جنسی با کسی
چیزی را خیلی بخواهد
تمایل به داشتن رابطه جنسی با کسی
خواستن چیزی، به خصوص به شدت
داشتن کشش جنسی قوی به کسی
احساس قوی که چیزی می خواهید
احساس قوی که می خواهید با کسی رابطه جنسی داشته باشید
احساس قوی از خواستن چیزی یا چیزی که شما می خواهید
چیزی را به شدت بخواهد
همراه با وسواس خاک، میل به نظم بود.
پس از این همه سال جنگ، میل زیادی برای صلح وجود داشت.
بوی عطر او برای بیدار شدن میل او به او کافی بود.
کودکان خردسال تمایل زیادی به یادگیری و موفقیت دارند.
فوریت آرزو او را شگفت زده کرد.
اما بهنظر میرسید که بهجای برآورده کردن خواستهها، آنها را به سمت تشدید بیشتر سوق میدهد.
افراد تمایل زیادی به استقلال شخصی دارند.
Business leaders are driven by the profit motive; government leaders are driven by the desire to get reelected.
رهبران کسب و کار با انگیزه سود هدایت می شوند. رهبران دولت به دلیل تمایل به انتخاب مجدد هدایت می شوند.
از خواسته های مشتری چیزی نگویم.
همانطور که او را نزدیک نگه داشت، پر از اشتیاق شد.
او اکنون آنقدر پول داشت که تمام خواسته هایش را برآورده کند.
میل شدید به قدرت/انتقام
او میل شدیدی برای هنرمند شدن دارد.
من هیچ تمایلی (= نمی خواهم) در مورد بحث بیشتر ندارم.
او برای دیدن شما ابراز تمایل کرده است.
آرزوی پدرش که وکیل شود
میل جنسی
او موجی از عشق و میل به او احساس کرد.
وقتی او با او موافقت کرد، او احساس کرد که به خواسته قلبی خود رسیده است.
او پر از خواسته های متضاد است.
میل به فرار از اتاق را سرکوب کرد.
اعمال او منعکس کننده تمایل او برای سازگاری است.
دوران کودکی او میل به ثبات در زندگی او ایجاد کرده بود.
اسب ها باید میل خود به فضا و آزادی را ارضا کنند.
ناگهان میل شدیدی برای خندیدن احساس کردم
بیشتر کودکان میل سیری ناپذیری به دانش دارند.
او اعتراف کرد که میل پنهانی برای مشهور شدن دارد.
رئیس هیئت مدیره تمایل خود را برای گسترش شرکت ابراز کرد.
میل انسان به پاسخ بسیار زیاد است.
جستجوی زندگی بهتر یکی از اساسی ترین خواسته های انسان است.
تمایل روزافزونی در میان مصرف کنندگان برای محصولات ارگانیک بیشتر وجود دارد.
آنها با میل عمیق به پول و شهرت انگیزه داشتند.
این تمام چیزی بود که لیام برای تقویت تمایلش برای انتقام نیاز داشت.
یک رابطه طولانی مدت بر اساس تمایل متقابل ما برای صلح
تمایل شدیدی به بازگشت به خانه داشت.
من فقط آرزو دارم که در آرامش رها شوم.
هتل هر چیزی را که می توانستید بخواهید داشت.
بانوی او از من می خواهد که چه کاری انجام دهم؟
رئیس جمهور مایل است با نخست وزیر جدید دیدار کند.
من مطمئناً تمایلی به بچه دار شدن ندارم.
میل شدیدی برای صلح در میان مردم وجود دارد.
امید
longing
اشتیاق
شور
آرزو کردن
yearning
میل شدید به
craving
رویا
هدف
اصرار
hankering
خواستن
اراده
مشتاق بودن
نیاز
yearn
تنبلی
لذت بردن
panting
تشنگی
relish
غیرت
thirst
درد
zeal
اشتها
ache
سوزش
appetency
عزم
burning
وسواس
determination
سنجاق کردن
obsession
ین
pining
تکانه
yen
جونز
enthusiasm
رها کردن
impulse
گرسنگی
thirstiness
jones
letch
hunger
disgust
انزجار
dislike
دوست نداشتن
distaste
بیزاری
hatred
نفرت
abhorrence
دافعه
aversion
تضاد
loathing
بی علاقگی
repulsion
تنفر شدید
antagonism
عمل شنیع
antipathy
خنکی
disliking
نارضایتی آمریکا
نارضایتی انگلستان
revulsion
بی تفاوتی
abomination
بی میلی
coolness
بی اختیاری
detestation
رضایت
disfavorUS
نارضایتی
disfavourUK
آرام
repugnance
دلسردی
indifference
آرامش
disinclination
مخالفت
apathy
disinterest
indisposition
displeasure
calm
discouragement
calmness
reluctance
