conditional
conditional - مشروط
adjective - صفت
UK :
US :
پیش شرط
نرم کننده
شرطی سازی
بدون قید و شرط
---
اگر یک پیشنهاد، توافق و غیره مشروط باشد، تنها در صورتی انجام می شود که ابتدا اتفاق دیگری بیفتد
in grammar, a conditional sentence is one that begins with ‘if’ or ‘unless’ and expresses something that must be true or happen before something else can be true or happen
در دستور زبان، جمله شرطی جمله ای است که با اگر یا مگر شروع می شود و چیزی را بیان می کند که باید درست باشد یا قبل از اینکه چیز دیگری درست باشد یا اتفاق بیفتد.
جمله یا جمله ای که به صورت شرطی بیان می شود
اگر یک پیشنهاد، توافق و غیره مشروط باشد، تنها در صورتی انجام می شود که اتفاق دیگری بیفتد
(relating to) a sentence often starting with if or unless in which one half expresses something which depends on the other half
(مربوط به) جمله ای که اغلب با اگر یا مگر شروع می شود که در آن یک نیمه چیزی را بیان می کند که به نیمه دیگر بستگی دارد.
(شکل فعل) که بیانگر این ایده است که یک چیز به چیز دیگر بستگی دارد
یک پیشنهاد یا توافق مشروط به انجام کار دیگری بستگی دارد
relating to a sentence often starting with if or unless in which one half expresses something which depends on the other half
مربوط به یک جمله، که اغلب با اگر یا مگر شروع می شود، که در آن یک نیمه چیزی را بیان می کند که به نیمه دیگر بستگی دارد.
یک دستور شرطی توضیح می دهد که اگر یک حالت وجود داشته باشد، یک حالت دیگر نیز وجود دارد.
بسته به شرایط خاص، توافقات و غیره
مربوط به یک پیشنهاد یا توافقی است که به انجام کار دیگری بستگی دارد
او با قرار وثیقه مشروط آزاد شد و در جریان رسیدگی به پرونده قرار گرفت.
یک قرارداد مشروط
The firm represented Paula when she was given a conditional discharge for causing £570 damage to a taxi in a drunken rage.
زمانی که پائولا به دلیل آسیب رساندن به تاکسی در حالت مستی به مبلغ 570 پوند، از بیمارستان مرخص شد، این شرکت وکالت آن را بر عهده گرفت.
The magistrate gave Mr Smith a conditional discharge on each count but he was ordered to pay prosecution costs of £1800.
قاضی در هر مورد آقای اسمیت را مرخصی مشروط داد، اما او به پرداخت هزینه های تعقیب قضایی 1800 پوندی محکوم شد.
The rebate is usually conditional on your accounts being paid on time and a certain sales value being exceeded.
این تخفیف معمولاً مشروط به پرداخت به موقع حساب های شما و تجاوز از ارزش فروش مشخص است.
In fact the conditional theory adopts some of the best points of several of the theories found wanting in the previous chapter.
در واقع، نظریه مشروط برخی از بهترین نکات از چندین نظریه را که در فصل قبل نادیده گرفته شد، اتخاذ می کند.
It needs support from an explanation in terms of the conditional theory of how there can be such counter-examples.
از نظر نظریه مشروط، به پشتیبانی از توضیحی نیاز دارد که چگونه می توان چنین نمونه های متقابلی وجود داشت.
The agreement is conditional upon certain environmental investigations.
این توافق مشروط به تحقیقات زیست محیطی خاصی است.
conditional approval/acceptance
تایید/قبول مشروط
Payment is conditional upon delivery of the goods (= if the goods are not delivered, the money will not be paid)
پرداخت مشروط به تحویل کالا می باشد (= در صورت عدم تحویل، وجه پرداخت نخواهد شد)
He was found guilty and given a conditional discharge (= allowed to go free on particular conditions).
او مجرم شناخته شد و به طور مشروط مرخص شد (= اجازه آزاد شدن در شرایط خاص).
یک پیشنهاد مشروط (= که به شرایط خاصی بستگی دارد)
a conditional sentence/clause
یک جمله/بند شرطی
a conditional clause
یک بند شرطی
«اگر پول زیادی به دست می آوردم، دنیا را سفر می کردم» نمونه ای از شرط (جمله) است.
در انگلیسی، شرطی با would بیان می شود.
پیشنهاد یک محل در دوره پرستاری مشروط به قبولی در هر سه امتحان است.
این فروش مشروط به تایید رگولاتورهای دولتی است.
The company has the conditional approval needed to market the drug though it must still return to the FDA with more data.
این شرکت تأییدیه مشروط مورد نیاز برای بازاریابی دارو را دارد، اگرچه هنوز باید با اطلاعات بیشتر به FDA بازگردد.
He had been sent a formal letter with a conditional offer of employment pending a medical examination.
نامه ای رسمی با پیشنهاد استخدام مشروط برای او ارسال شده بود تا معاینه پزشکی انجام شود.
این پیشنهاد مشروط به اخذ مجوز برنامه ریزی برای زمین می باشد.
The charitable foundation which is the largest stakeholder with just under 40% of the shares, has conditionally agreed to accept the bid.
این بنیاد خیریه که بزرگترین سهامدار با کمتر از 40 درصد سهام است، به صورت مشروط با پذیرش پیشنهاد موافقت کرده است.
وابسته
موضوع به
tentative
آزمایشی
based on
بر اساس
contingent on
مشروط به
بستگی داشتن به
وابسته به
hanging on
آویزان شدن
hingeing on
لولا در
resting on
استراحت در
controlled by
کنترل شده توسط
determined by
تعیین شده توسط
tied to
گره خورده است به
با
contingent upon
مشروط بر
در معرض تغییر است
contingent
مشروط
conditional on
محدود توسط
bound by
تایید نشده
unconfirmed
بسته به
تحت تاثیر قرار گرفت
swayed by
با تکیه بر
relying on
مسئول به
liable to
محدود شده توسط
constrained by
نا معلوم
uncertain
موقت
provisional
شرطی
provisory
پیشنهاد شده
stipulatory
مستقر
based
unconditional
بدون قید و شرط
مستقل
categorical
طبقه بندی شده
مطلق
outright
کاملا
unqualified
فاقد صلاحیت
کامل
جمع
thorough
قطعی
definite
مطلقا
utter
خالص
بیان
دقیق
thoroughgoing
اصل
genuine
صریح
explicit
پر شده
بی چون و چرا
consummate
بدون رزرو
unequivocal
روشن
unreserved
بدون تقلب
categoric
مثبت
عمیق
unadulterated
رتبه
downright
از صمیم قلب
عمده فروشی
profound
خالص، ناب
شدید
wholehearted
wholesale
sheer
stark
