validate
validate - تایید اعتبار
verb - فعل
UK :
US :
اعتبار
بی اعتباری
معتبر
بی اعتبار
باطل کردن
to prove that something is true or correct or to make a document or agreement officially and legally acceptable
برای اثبات درست یا صحیح بودن چیزی یا اینکه سند یا توافقی رسماً و از نظر قانونی قابل قبول باشد
تا کسی احساس کند که به عقاید و احساساتش احترام گذاشته می شود و به طور جدی مورد توجه قرار می گیرد
if a business validates a ticket from a parking garage it puts a special mark on it showing that it will pay the parking costs
اگر یک کسب و کار بلیط یک گاراژ پارکینگ را تأیید کند، علامت خاصی روی آن می گذارد که نشان می دهد هزینه های پارکینگ را پرداخت می کند.
برای اثبات اینکه چیزی درست، صحیح یا قابل قبول است
برای اینکه چیزی به طور رسمی قابل قبول یا تایید شود، به ویژه پس از بررسی آن
برای اثبات درست بودن چیزی
برای اینکه چیزی رسما قابل قبول یا تایید شود
بررسی اینکه چیزی رسماً درست و قابل قبول است، به ویژه برای تأیید آن
برای اینکه چیزی از نظر قانونی قابل قبول باشد
Traditionally, entrepreneurs validated a business model fine-tuned the technology and landed major customers before turning to partnerships.
به طور سنتی، کارآفرینان یک مدل کسبوکار را تأیید میکردند، فناوری را بهخوبی تنظیم میکردند و مشتریان اصلی را قبل از روی آوردن به شراکت به دست میآوردند.
نگرانی های گونزالس ظاهراً توسط گزارش حسابرس فدرال که سال گذشته منتشر شد تأیید شده است.
کلیه اطلاعات استفاده شده در این گزارش توسط یک پانل مستقل از کارشناسان تایید شده است.
This is an interesting hypothesis but all attempts to validate it have so far failed.
این یک فرضیه جالب است، اما تمام تلاشها برای تایید آن تاکنون شکست خورده است.
این یک روش بلوک ساختمانی است که با پایه ای از دانش معتبر شروع می شود.
این تجربه را تأیید کرد، زیرا نوشتن هر تاریخ، اقناع و شکلی به رویدادها میآورد.
گفتن اینکه امر شخصی معنوی است، تجارب مقدس تک تک زنان و مردان را تأیید می کند.
دو روش غیرمستقیم برای تایید این تخمین ها وجود دارد.
برای تایید یک نظریه
یافته های تحقیق ادعاهای مطرح شده توسط سازنده را تایید نمی کند.
برای تایید یک قرارداد
بررسی کنید که دوره های آنها توسط یک سازمان معتبر تایید شده است.
مطمئن شوید که احساسات فرزندتان را تایید می کنید - آنها را کوچک نکنید.
به نظر می رسید که برای تأیید اعتبار او به عنوان یک شخص به تحسین او نیاز دارد.
داده ها پس از وارد شدن به طور خودکار توسط رایانه تأیید می شوند.
این یک دوره یک ساله است که توسط دانشگاه سیتی لندن تایید شده است.
او احساس می کند که مشکلات اقتصادی امروز مخالفت او با این سیاست را تایید می کند.
امضا یکی از راه هایی است که چک ها و قراردادها را تایید می کنید.
اعتبار سنجی خارجی ارزیابی های معلمان توصیه می شود.
The test results have been validated by independent experts.
نتایج آزمون توسط کارشناسان مستقل تایید شده است.
validate an agreement/a contract
اعتبار قرارداد/قرارداد
اعتبار سنجی داده ها
تایید
verify
تایید کنید
substantiate
اثبات کردن
corroborate
تایید کند
حمایت کردن
certify
گواهی کند
ثابت كردن
authenticate
تصدیق کردن
attest
گواهی
تاسيس كردن
uphold
حفظ کردن
endorse
تایید و امضا
نشان دادن
توجیه
vindicate
توجیه کردن
جر و بحث
سند
تشکیل می دهند
تحمل کردن
پشتیبان گیری
شهادت دادن به
attest to
گواهی بر
vouch for
تایید برای
شهادت دهد
اعتبار دادن به
اثبات کند
ماده دادن به
وام دادن وزن به
واقعی بودن را نشان دهد
در کنار
ratify
تصویب کنید
disprove
رد کردن
refute
تناقض دارند
contradict
پاک کردن
debunk
مناقشه
controvert
بی اعتبار کردن
discredit
اشتباه کردن
confute
جعل کردن
falsify
باطل کردن
rebut
چالش
disconfirm
گیج کردن
invalidate
انکار
مخالفت کنند
confound
نفی کردن
تکذیب
نیم تنه
negate
مخالفت کردن
belie
تخریب
bust
منفی
contravene
به دست آوردن
demolish
واژگون شدن
در معرض گذاشتن
repudiate
زنگ تفريح
gainsay
سرنگونی
overturn
تضعیف شود
در تضاد با
زیر سوال بردن
overthrow
سوراخ کردن
weaken
poke holes in